جمع بندی آیا لذات بهشت فقط روحانی است؟
تبهای اولیه
سلام و درود بر همه
در چند جای قرآن آمده که در بهشت هرچه بخواهیدهست...
و در جاهای دیگر آمده که برترین لذت رضوان الله است
وباز در قرآن آمده که در بهشت نه گرسنه میشوی و نه تشنه..نه سرمایی است و نه آفتابی و جز مرگ اول مرگی نیست..که از این مطلب سوم به این نتیجه میتوان رسید که در عالم آخرت قطعا نیاز و احتیاجات بیولوژیک دنیا وجود ندارد و بقا به خودی خود موجود است
سوال:
آیا انسان بهشتی که فارغ از نیازهای طبیعی (از حیث حفظ بقا و نوع) شده...نمیداند برترین لذت..لذت ذکر و تقدیس و رضوان الله است؟؟؟
فرض میگیریم که حقیقتا و جدای از استعاره و تمثیل در بهشت لذت جسمانی موجود است...
با مقدمات بالا
چه توجیهی دارد فرد بهشتی لذت برتر و حقیقی را رها کند و به لذات پایین تر و غیر حقیقی مشغول گردد؟؟؟
لذا به نظر حقیر در بهشت فقط یک لذت موجود است و آن لذت ذکر و تقدیس الهی است و آیاتی که اشاره به لذات نفسانی دارند... نه اینکه حتما واقعیت نیستند..خیر.. بلکه به جهت برانگیزانندگی در این دنیا هستند برای تشویق شدن به کار نیک ولی در آن دنیا محقق نمیشوند
مثال عینی آن خیلی از عرفا و اولیاالله هستند که در همین دنیا به قدرت انشاء کردن موجودات رسیده اند اما جز عبادت و تقدیس حضرت حق... خواسته دیگری ندارند
اگر هم کمی میخورند و یا ازدواج میکنند به جهت تکلیف و نیازهای طبیعی این دنیا است
نظر کارشناسان و دوستان چیست؟
باتشکر
سلام و درود بر همهدر چند جای قرآن آمده که در بهشت هرچه بخواهیدهست...
و در جاهای دیگر آمده که برترین لذت رضوان الله است
وباز در قرآن آمده که در بهشت نه گرسنه میشوی و نه تشنه..نه سرمایی است و نه آفتابی و جز مرگ اول مرگی نیست..که از این مطلب سوم به این نتیجه میتوان رسید که در عالم آخرت قطعا نیاز و احتیاجات بیولوژیک دنیا وجود ندارد و بقا به خودی خود موجود است
سوال:
آیا انسان بهشتی که فارغ از نیازهای طبیعی (از حیث حفظ بقا و نوع) شده...نمیداند برترین لذت..لذت ذکر و تقدیس و رضوان الله است؟؟؟
فرض میگیریم که حقیقتا و جدای از استعاره و تمثیل در بهشت لذت جسمانی موجود است...
با مقدمات بالا
چه توجیهی دارد فرد بهشتی لذت برتر و حقیقی را رها کند و به لذات پایین تر و غیر حقیقی مشغول گردد؟؟؟لذا به نظر حقیر در بهشت فقط یک لذت موجود است و آن لذت ذکر و تقدیس الهی است و آیاتی که اشاره به لذات نفسانی دارند... نه اینکه حتما واقعیت نیستند..خیر.. بلکه به جهت برانگیزانندگی در این دنیا هستند برای تشویق شدن به کار نیک ولی در آن دنیا محقق نمیشوند
مثال عینی آن خیلی از عرفا و اولیاالله هستند که در همین دنیا به قدرت انشاء کردن موجودات رسیده اند اما جز عبادت و تقدیس حضرت حق... خواسته دیگری ندارند
اگر هم کمی میخورند و یا ازدواج میکنند به جهت تکلیف و نیازهای طبیعی این دنیا استنظر کارشناسان و دوستان چیست؟
باتشکر
باسلام وتشکر .
اولا آن که چون جناب شما عارفانه می اندیشند همان حرف حافظ را می زنند که گفت :
تو و طوبا ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست .
ویا آن بزرگ دیگر گفت :
الهی زاهد از تو حور می خواهد قصورش بین
ز درگاهت گزیان است یارب تو شعورش بین .
در ثانی : منافاتی ندارد هر کدام در جای خود وتزاحمی در کار نیست .
لذا در قرآن از دو نوع نعمتهای بهشتی یاد شده است: یکی نعمتهای جسمانی مانند باغهای بهشتی، سایههای بهشتی، خادمان بهشتی، غذاها و نوشیدنیهای بهشتی، قصرها، فرشها، ظرفها، لباسها و زینتهای بهشتی، که همه شامل مردان و زنان میگردد. در این نوع نعمتها از حورالعین و همسران بهشتی یاد شده است .
دیگری نعمتها و لذتهای معنوی و روحانی است، مانند خشنودی خدا، احترام ویژه، محیط صلح و صفا، امنیت و زوال خوف، دوستان همراه و رفیقان با وفا، نشاط فوق العاده درونی و نعمت هایی که در تصور نمیگنجد.
لذا به نظر حقیر در بهشت فقط یک لذت موجود است و آن لذت ذکر و تقدیس الهی است و آیاتی که اشاره به لذات نفسانی دارند... نه اینکه حتما واقعیت نیستند..خیر.. بلکه به جهت برانگیزانندگی در این دنیا هستند برای تشویق شدن به کار نیک ولی در آن دنیا محقق نمیشوند
با سلام
در کلام شما یک تناقض هست در ابتدا میفرماید یک لذت بیشتر نیست ولی در ادامه به بودن لذات غیر روحی اعتراف میکنید -آنجا که بیان کردید نه اینکه حتما واقعیت نیست ...-
ثانیاً خود شما اعتراف میکنید آیاتی اشاره به لذات جسمانی دارد. شما چه دلیل متقن و قابل قبول دارید که این آیات را از ظاهر و حقیقت آن بر میگردانید و به معنایی دیگر توجیه و تأویل میکنید. مواظب باشید که دچار تفسیر به رای نشوید.
آنچه شما به عنوان دلیل بیان کردهاید تنها ایجاد یک سوال است نه دلیل متقن.
ثالثاً هیچ ملازمه ای بین گرفتن لذت برتر و ترک لذت پائین تر نیست در همین دنیا ما لذات روحی و برتر را نیز داریم اما از لذات مادی نیز بهره میگیریم آیا همان عرفا تمام لذات آنان منحصر به سیر و سلوک بود و آیا از لذات حلال به عنوان لذت بهره نمیگرفتند؟
و الله العالم
در کلام شما یک تناقض هست در ابتدا میفرماید یک لذت بیشتر نیست ولی در ادامه به بودن لذات غیر روحی اعتراف میکنید -آنجا که بیان کردید نه اینکه حتما واقعیت نیست ...-
ثانیاً خود شما اعتراف میکنید آیاتی اشاره به لذات جسمانی دارد. شما چه دلیل متقن و قابل قبول دارید که این آیات را از ظاهر و حقیقت آن بر میگردانید و به معنایی دیگر توجیه و تأویل میکنید. مواظب باشید که دچار تفسیر به رای نشوید.
آنچه شما به عنوان دلیل بیان کردهاید تنها ایجاد یک سوال است نه دلیل متقن.
ثالثاً هیچ ملازمه ای بین گرفتن لذت برتر و ترک لذت پائین تر نیست در همین دنیا ما لذات روحی و برتر را نیز داریم اما از لذات مادی نیز بهره میگیریم آیا همان عرفا تمام لذات آنان منحصر به سیر و سلوک بود و آیا از لذات حلال به عنوان لذت بهره نمیگرفتند؟
و الله العالم
سلام و تشکر
اولا آیاتی که به نعم جسمانی اشاره دارند صریح و نص نیستند و کاملا قابل تاویل اند خود قران میفرماید ما برای شما مثال میزنیم ...
در سور نسا آمده که مثال بهشت مثال باغی است چنان و چنان...
ثانیا تناقضی در کار نیست..عرض کردیم اگر تاویل هم نکنیم باز میتوان به یک لذت در بهشت قائل بود و آن بهترین لذت است
و مثال عینی هم برای شما زدم که اولیا الله در دنیا هم توان ایجاد لذت ها را داشتند اما چون به بهترین لذت رسیده بودند از لذات دیگر انصراف داده اند
و باز عرض کردیم که استفاده آنان از لذات پایین تر به جهت احکام دنیا مثل تکلیف و نیاز طبیعی بوده و لاغیر
یاحق
در ثانی : منافاتی ندارد هر کدام در جای خود وتزاحمی در کار نیست .
لذا در قرآن از دو نوع نعمتهای بهشتی یاد شده است: یکی نعمتهای جسمانی مانند باغهای بهشتی، سایههای بهشتی، خادمان بهشتی، غذاها و نوشیدنیهای بهشتی، قصرها، فرشها، ظرفها، لباسها و زینتهای بهشتی، که همه شامل مردان و زنان میگردد. در این نوع نعمتها از حورالعین و همسران بهشتی یاد شده است .
دیگری نعمتها و لذتهای معنوی و روحانی است، مانند خشنودی خدا، احترام ویژه، محیط صلح و صفا، امنیت و زوال خوف، دوستان همراه و رفیقان با وفا، نشاط فوق العاده درونی و نعمت هایی که در تصور نمیگنجد.
بله اما اگر بهشت شیرین است همنشینی با بهشت آفرین شیرین تر است
پاسخ نفرمودید مومن در بهشت چرا باید لذت بهتر را رها کند و به لذات پایین تر مشغول گردد ؟علیرغم اینکه نیاز های طبیعی دنیا هم در کار نیست لذا نمیتوان مثال دنیا را زد
در دنیا اگر عارف در کنار لذت عبادت به لذات مادی هم روی میاورد از حیث تکلیف و نیاز طبیعی است نه اینکه لذت آن مقصود باشد حال آنکه نیاز طبیعی و تکلیف در بهشت جایی ندارد..
یاحق
یک دلیل عقلی برای روحانی محض بودن معاد ارائه کنید.
سلام
ارائه دادیم
اولا آیات جسمانی بودن معاد قابل تاویل اند خو خداوند میفرماید ما برای شما مثال میزنیم
و خاصا در مورد بهشت داریم که مثل بهشت مثل باغی است چنان و چنان(ازاین واضح تر؟)
ثانیا صحبت بر روحانی بودن صرف نیست بلکه روی لذات است
برفرض اگر هم جسمانیتی درکار باشد باز لذات جسمانی ثابت نمیشود(در انجیل هم همین آمده)
وقتی نیاز طبیعی و تکلیف در بهشت منتفی است چرا فرد بهشتی باید لذت برتر را که ذکر و تقدیس است را رها کند و مشغول لذت پایین تر گردد؟؟؟
یاحق
ارائه دادیم
من که دلیل عقلی ندیدم
اولا آیات جسمانی بودن معاد قابل تاویل اند خو خداوند میفرماید ما برای شما مثال میزنیم
و خاصا در مورد بهشت داریم که مثل بهشت مثل باغی است چنان و چنان(ازاین واضح تر؟)
اینکه قابل تاویل هستند که دلیل نیست
همه آیات قابل تاویل اند
مثلا قل هو الله احد
بگو او الله احد است
حالا تاویل کنیم که اثبات شی نفی ما عدا نمی کند پس اینکه خدا احد است نفی نمی کند خدای احد دیگری نباشد یعنی قل هو الله احد و اله آخر هم احد است یعنی دو خدا که هر دو احد هستند!
اینکه نمی شود دلیل اگر بنا بر توجیه و تاویل باشد که سنگ روی سنگ بند نمی شود
می شود تفسیر به رای و عاقبت تفسیر به رای هم مشخص است
اما اینکه گفته شده است مثل جنت چنین و چنان است باز چیزی را ثابت نمی کند زیرا تمثیل و مثلی از یک واقعیت است، تمثیل از وعده ای که تخلف بردار نیستب علاوه آنکه خداوند در ادامه آیه، مشخصات و ویژگی های حقیقی آن وعده ی حق را به تصویر می کشد. آیا می توان این تصویر کشی خداوند از وعده بهشت برای متقین و وعید جهنم برای کفار را غیرواقعی دانست و صرف تمثیل عاری از واقع شمرد؟
ثانیا مثل به معنای توصیف است یعنی توصیف بهشت های متقین چنین و چنان است.
ثانیا روحانی بودن صرف نیست بلکه روی لذات است
برفرض اگر هم جسمانیتی درکار باشد باز لذات جسمانی ثابت نمیشود(در انجیل هم همین آمده)
بخشی از انجیل که تحریف شده است پس نمی توانید به آن استناد کنید
چرا فرد بهشتی باید لذت برتر را که ذکر و تقدیس است را رها کند و مشغول لذت پایین تر گردد؟؟؟
بر فرض که ما چرایی را ندانیم،این چه ارتباطی دارد به اینکه چون ما چرایی را نمی دانیم دلیلی ندارد؟! یعنی اصلا من به این سوال جواب می دهم که چرایی را نمی دانم؟ آنوقت شما از ندانستن چرایی چگونه به نبود چرایی رسیدید؟
ثانیا این حرف شما مصادره به مطلوب است چون هنوز ثابت نکرده اید که آن دنیا مادی نیست اما از نتایج آن دارید استفاده می کنید چون اگر مادی باشد مثل همین دنیا که حتی انبیا در اوقاتی به لذت مادی روی اورد اند در همان دنیا هم به همین شکل توجیه می شود.
در انتها باز از شما در خواست می کنم دلیل عقلی بر روحانی محض بودن معاد بیاورید! چون ظاهر نصوص که صراحتا مادی بودن معاد را ثابت می کند و بنده دلیل عقلی بر روحانی محض بودن معاد هم ندیده ام!
پاسخ نفرمودید مومن در بهشت چرا باید لذت بهتر را رها کند و به لذات پایین تر مشغول گردد ؟علیرغم اینکه نیاز های طبیعی دنیا هم در کار نیست لذا نمیتوان مثال دنیا را زد
سلام علیکم
وقتی بین بندگان و خدا رابطه عاشق و معشوقی اتفاق میافتد ، عاشق از آنچه معشوق را خوشحال میکند نهایت لذت را میبرد! لذت های بهشتی هدیه الهی است ورضایت الهی و خشنودی خدارا در بر داردو در واقع خداوند از وقتی بندگان در بهشت از نعمان لذت میبرند خشنود است و بندگان این خشنودی را درک میکنند یعنی از خشنودی خدا لذت میبرند، وگرنه اگر فرض بهشت را با تمام لذاتش به بندگان بدهند اما بگویند وصال الهی در کار نیست تمام بهشت با جهنم چه فرقی دارد؟!! چه لذتی دارد ؟؟!!
پس بنده حقیر اینگونه احساس میکنم که استفاه بندگان از نعمات الهی دربهشت درواقع عشق بازی با خداوند است ، یعنی این نعمات در دل وصال الهی نهفته است و نه در کنار آن! پس اصل لذت و بالاترین لذت میشود همان وصال الهی
از طرفی بهشت درجات دارد! که به اعمال انسان در این دنیا برمیگردد که بتواند به کدام درجاتی از بهشت دست یابد و بندگان در بهشت به آنچه دارند راضی هستند
یازهرا(س)
باشد مثل همین دنیا که حتی انبیا در اوقاتی به لذت مادی روی اورد اند در همان دنیا هم به همین شکل توجیه می شود.
مگر در قرآن نخوانده اید که انجا نه تشنه میشوی و نه گرسنه نه آفتابی است و نه سرمایی و حدیث از حضرت علی هم داریم که در قیامت شب و زوز نیست
آیا واضح تر از این که که جسمانیتی در کار نیست
بخشی از انجیل که تحریف شده است پس نمی توانید به آن استناد کنید
به آن استناد نمیکنیم بلکه بعنوان شاهد بر برهان خود از آن استفاده میکنیم و البته چون برهان داریم میتوانیم پی به این مطلب ببریم که این آیات از اون بخش تحریف نشده است
بر فرض که ما چرایی را ندانیم،این چه ارتباطی دارد به اینکه چون ما چرایی را نمی دانیم دلیلی ندارد؟! یعنی اصلا من به این سوال جواب می دهم که چرایی را نمی دانم؟ آنوقت شما از ندانستن چرایی چگونه به نبود چرایی رسیدید؟خب این دیگه یه بحث عقلیه و نمیشه بر خلاف حمک قطعی عقل باوری داشت
وقتی لذات بالتر وجود دارد لذت پایین تر منتفی میشود...دودوتا چهار تا باز میگویید دلیلی ندیدید؟؟؟
مثل همین دنیا که حتی انبیا در اوقاتی به لذت مادی روی اورد اند در همان دنیا هم به همین شکل توجیه می شود.
از این مطلب نمیشه لذات بهشت را توجیه کرد
روی آوردن انبیا در دنیا به لذات پایین تر از حیث نیاز طبیعی و تکلیف بوده ونه از حیث مقصود بودن لذات..
اگر هم ثوابی مثلا برای نکاح بیان شده به جهت خود نکاح و خود لذت نبوده و نیست بلکه به این جهت بوده که رفع مانع میکند برای رسیدن به عبادت و رشد و تعالی
یاحق
آیاتی که به نعم جسمانی اشاره دارند صریح و نص نیستند و کاملا قابل تاویل اند خود قران میفرماید ما برای شما مثال میزنیم ...
در سور نسا آمده که مثال بهشت مثال باغی است چنان و چنان...
با سلام
نص در مقابل ظاهر قرار دارد و انکار این مساله که آیاتی دلالت کننده بر نعمت های جسمانی، نص نیستند خلاف وجدان است ثانیاً در آیات بسیاری بحث مثال مطرح نیست بلکه به صراحت، بحث از نعمت جسمانی میکند مانند آیاتی که قصر، فرش، سایه، غذا و ... در آن مطرح شده است ثالثاً تاویل قاعده و قانون دارد و نمیتوان از جانب خود نص یا ظهور یک آیه را تاویل کرد و شما دلیل متقنی برای تاویل این آیات ارائه نکردهاید رابعاً تاویل منافاتی با معنای ظاهر ندارد و نفی آن نمیکند مثلا در آیهی عم یتسائلون که ظاهر آن در مورد قیامت است تاویل به امامت شده است در حالی که این دو یعنی ظاهر و تاویل مورد توجه علما واقع شده است.
خامساً در مواردی که بیان فرموده اید قرآن مثال میزند و میگوید مانند باغی و... باید توجه داشته باشید که این مثال نفی جسمانیت نعمت های بهشت را نمیکند بلکه - به نظر- بهتر آن را ثابت میکند به عنوان مثال وقتی بیان میکنید علی مانند شیر است شما شجاعت را در شیر دیدهاید و همان شجاعت را می خواهید در آقای علی ثابت کنید.
در مثال های مذکور نیز - به نظر- لذت جسمانی مد نظر خداوند بوده است و با مثال زدن قصد داشته است همان لذت را - به نحو اتم- در نعمت بهشتی ثابت کند - این مساله از قاعده و قانون مثال که عبارت باشد از وجه شبه و قوت ضعف آن در دو طرف تشبیه قابل استفاده است-
سادساً روایات فراوانی که مسالهی جسمانیت نعمت های اخروی را تائید میکند را چگونه توجیه میکنید؟
لذا کلام شما به نظر به صواب نزدیک نیست.
ثانیا تناقضی در کار نیست..عرض کردیم اگر تاویل هم نکنیم باز میتوان به یک لذت در بهشت قائل بود و آن بهترین لذت است
و مثال عینی هم برای شما زدم که اولیا الله در دنیا هم توان ایجاد لذت ها را داشتند اما چون به بهترین لذت رسیده بودند از لذات دیگر انصراف داده اند
و باز عرض کردیم که استفاده آنان از لذات پایین تر به جهت احکام دنیا مثل تکلیف و نیاز طبیعی بوده و لاغیر
این کلام که اولیا از لذات جسمانی به عنوان لذت بهره نگرفتهاند نیز نمیتواند درست باشد و با اندک تاملی در سیرهی آنان به وضوح میتوان موارد آن را یافت
از ائمه که دیگر بالاتر نداریم آیا روایاتی که آنان از بهره بردن از لذات جسمی میگویند و میفرمایند که از آن به عنوان یک لذت حلال بهره میگیرند را ندیده اید؟
- اگر نیاز است آدرس آن را برای شما بیان کنم-
مگر در قرآن نخوانده اید که انجا نه تشنه میشوی و نه گرسنه نه آفتابی است و نه سرمایی و حدیث از حضرت علی هم داریم که در قیامت شب و زوز نیست
آیا واضح تر از این که که جسمانیتی در کار نیست
دقت کنید جسم اخروی با جسم دنیوی تفاوت دارد و آن جسم متناسب با جهان آخرت و نشئهی دیگر است لذا کاستی های این جسم را ندارد ولی جنبههای کمال این جسم به نحو اتم در آن جسم هست. من جملهی این کمالات، درک لذات است
لذا آنچه نفی شده که در آخرت نیست میتواند ناظر به همین کاستی ها باشد یعنی آنجا دفع فضولات نیست، خستگی نیست و ... چون جسم اخروی از این کاستی ها مبرا شده است و متناسب با حیات اخروی گشته است.
ثانیاً روز و شب نیز در بهشت معنا دارد البته نه به معنای معهود برای ما و اگر لازم است میتواند در مبحثی دیگر در مورد آن سخن گفت.
نص در مقابل ظاهر قرار دارد و انکار این مساله که آیاتی دلالت کننده بر نعمت های جسمانی، نص نیستند خلاف وجدان است
نص یعنی اینکه معنای دیگری برآن مترتب نباشد حال آنکه آیات معاد اینگونه نیستند میتوان به معناهای دیگری آن را حمل کرد طوری که موید دروغ هم نباشد
همینکه اندیشمندان مسلمانی چون فارابی و ابن سینا آیات معاد را از باب تشبیه معقول به محسوس دانسته اند روشن میشود که این آیات نص نیستند
در مواردی که بیان فرموده اید قرآن مثال میزند و میگوید مانند باغی و... باید توجه داشته باشید که این مثال نفی جسمانیت نعمت های بهشت را نمیکند بلکه - به نظر- بهتر آن را ثابت میکند به عنوان مثال وقتی بیان میکنید علی مانند شیر است شما شجاعت را در شیر دیدهاید و همان شجاعت را می خواهید در آقای علی ثابت کنید.
در مثال های مذکور نیز - به نظر- لذت جسمانی مد نظر خداوند بوده است و با مثال زدن قصد داشته است همان لذت را - به نحو اتم- در نعمت بهشتی ثابت کند -
فرمود: « وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ ــــــ اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم، و جز عالمان آن را به عقل ادراک نمىكنند.» (العنكبوت:43)
این آیه موافق با سخن ما است و متناقض با سخن شما
سادساً روایات فراوانی که مسالهی جسمانیت نعمت های اخروی را تائید میکند را چگونه توجیه میکنید؟
روایاتی که به لذات جسمانی در بهشت صراحت دارند منابع نامعتبر دارند اگه خواستید معرفی میکنم
روایاتی هم که صراحت ندارند مشمول همین شبهات و سوالاتی میشوند که به آیات وارد شده
مشکل اینجاست که اساسا در زمان معصومین از این دست سوالات و شبهات طرح نشده بوده تا ما جوابی صریح در روایات در این باره داشته باشیم
بحث معاد و بهشت روحانی و تمثیلی بودن آیات معاد در زمان غیبت طرح شده لذا روایتی که پاسخگوی سوال این تاپیک باشد نداریم
این کلام که اولیا از لذات جسمانی به عنوان لذت بهره نگرفتهاند نیز نمیتواند درست باشد و با اندک تاملی در سیرهی آنان به وضوح میتوان موارد آن را یافت
از ائمه که دیگر بالاتر نداریم آیا روایاتی که آنان از بهره بردن از لذات جسمی میگویند و میفرمایند که از آن به عنوان یک لذت حلال بهره میگیرند را ندیده اید؟
- اگر نیاز است آدرس آن را برای شما بیان کنم-
دقت کنید جسم اخروی با جسم دنیوی تفاوت دارد
سخن ما هم همین است اگر جسمی هم باشد متفاوت از دنیاست برای بقا احتیاج به خوردن و آشامیدن ندارد
پس استفاده حلال از لذات در کنار ذکر و عبادت حضرت خق مربوط به دنیاست که نیاز طبیعی و تکلیف در آن است..حال که در آخرت این نیاز طبیعی به خوردن و آشامیدن مرتفع شده..مشغولیت به آن چه توجیهی دارد؟
سفارش استفاده به لذات حلال در دنیا به جهت رفع مانع بوده برای رشد معنوی (مهم) نه اینکه خود هدف باشد!
نتیجه: مشغول شدن به لذات غیر حقیقی مستلزم داشتن بدن دنیایی است حال آنکه اینطور نیست لذا در بهشت جز لذت حقیقی که ذکر و تقدیس حضرت حق است مشغولیت به لذت دیگر منتفی است
یاحق
نتیجه: مشغول شدن به لذات غیر حقیقی مستلزم داشتن بدن دنیایی است حال آنکه اینطور نیست لذا در بهشت جز لذت حقیقی که ذکر و تقدیس حضرت حق است مشغولیت به لذت دیگر منتفی است
به نام خدا
اندیشمندان اسلامی همگی به معاد جسمانی اعتقاد دارند الا مشائیان که نتوانستند مشکلات و شبهات مربوط به آن را حل کنند
و از میان آنان نیز بوعلی سینا نتوانست دلایل عقلی بر آن اقامه کرده و معاد جسمانی را تعبدا به لحاظ نص صریح قران بر معاد جسمانی
پذیرفت.شما با یک یا دو آیه در ارتباط با معاد نمی توانید بر خلاف ظاهر سایر آیات مربوط به آن روحانی صرف بودن معاد را نتیجه گیری کنید
آیاتی چون:
یس، 79، "قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیم".
قیامت، 3- 4،"أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَه".
عادیات، 9، "أَفَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُور".
یس، 51، "وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُون".
بقره، 259، "أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً
أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها
لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر".
بقره، 260، "وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ
ثُمَّ اجْعَلْ عَلى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم".
تصریح بر معاد جسمانی دارند.
کسانی هم که قائل به معاد جسمانی شدند،دو دسته اند:
1-معاد با همین بدن عنصری و معمولا هم برهان عمومیت قدرت خداوند را بر امکان معاد جسمانی اقامه می کنند،مانند شیخ طوسی و شیخ مفید و خواجه نصیر
2-گروهی هم مانند ملا صدرا به جسم اخروی معتقد شدند.
اما خارج کردن آیات قران از ظاهر آن و بیان وجوه تأویلی از آن خلاف تحقیق است.
یک نکته هم در باره لزوم معاد جسمانی به ذهن خودم رسیده است: به نظر می رسد اگر معاد جسمانی را نفی کنیم در دایره وجود خدشه کرده ایم .
سلسله وجود آخرین مراتبه اش عالم جسمانیات است و به قول میر فندرسکی صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی،جسمانیات باید حقایقی داشته باشند
اگر در معاد جسم به هر صورت با روح همراه نباشد گویی که از دایره وجود حذف شده است.
نص یعنی اینکه معنای دیگری برآن مترتب نباشد حال آنکه آیات معاد اینگونه نیستند میتوان به معناهای دیگری آن را حمل کرد طوری که موید دروغ هم نباشد
همینکه اندیشمندان مسلمانی چون فارابی و ابن سینا آیات معاد را از باب تشبیه معقول به محسوس دانسته اند روشن میشود که این آیات نص نیستند
مرحوم علامه مجلسى مىفرمایند: معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند. از ضروریات دین محسوب مىشود. منکران آن از زمره مسلمانان خارجند. آیات قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست. اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمىباشد
فرمود: « وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ ــــــ اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم، و جز عالمان آن را به عقل ادراک نمىكنند.» (العنكبوت:43)این آیه موافق با سخن ما است و متناقض با سخن شما
شما چگونه تشخیص میدهید که منظور از عالمان چه کسانی هستند؟!!
تمام مفسران و علمای شیعه با اینکه معاد فقط روحانی است مخالفند! حال آیا به نظر شما این بزگواران شامل این آیه نمیشوند ؟! و این آیا فقط شامل حال افرادی مانند ابن سینا میشود که معاد را فقط روحانی میداند؟؟!!!!
سخن ما هم همین است اگر جسمی هم باشد متفاوت از دنیاست برای بقا احتیاج به خوردن و آشامیدن ندارد
پس استفاده حلال از لذات در کنار ذکر و عبادت حضرت خق مربوط به دنیاست که نیاز طبیعی و تکلیف در آن است..حال که در آخرت این نیاز طبیعی به خوردن و آشامیدن مرتفع شده..مشغولیت به آن چه توجیهی دارد؟
سفارش استفاده به لذات حلال در دنیا به جهت رفع مانع بوده برای رشد معنوی (مهم) نه اینکه خود هدف باشد!نتیجه: مشغول شدن به لذات غیر حقیقی مستلزم داشتن بدن دنیایی است حال آنکه اینطور نیست لذا در بهشت جز لذت حقیقی که ذکر و تقدیس حضرت حق است مشغولیت به لذت دیگر منتفی است
بهشت مراتبی دارد بزرگوار!! بالاترین مرتبه آن لذت درک خداوند است
"عالم آخرت هم روحانی و هم جسمانی است. تنها مجرد و روحانی نیست. هم روح که مجرد است، از مواهب خاص خود و هم جسم از مواهب جسمانی بهره مند می شود. این مسئله اختصاص به بهشتیان ندارد، بلکه برای جهنمیان نیز همین گونه است. در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد. هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مىگوید: معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند. از ضروریات دین محسوب مىشود. منکران آن از زمره مسلمانان خارجند. آیات قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست. اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمىباشد. (1)
اینان مىگویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولى می دانیم که روح، بسیارى از لذّتها و آلام را از طریق جسم دریافت مىکند. بنابراین، باید معاد جسمانى باشد، همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد. آیاتى از قبیل:
1- «أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلى قادرین على ان نسوّى بنانه؛
آیا انسان مىپندارد که استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد، آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم». (2)
2- بگو همان کسى آن را زنده مىکند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقى آگاه است». (3)
3-خداوند کسانى که در قبرها هستند، زنده مىکند. (4)
4-در صور دمیده مىشود، پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مىروند. (5)
مراد از جسمانى بودن معاد چیست ؟
بعضى جسمانى بودن معاد را به معناى این مىدانند که جسم انسان با خصوصیات مادى که براى دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهى استخوانش مىشکند، دیوانه مىشود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما مىخورد، گرمازده مىشود، خسته مىشود، پیر مىشود و. . . در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروى عین بدن دنیوى است.
اما جسمانى بودن به این معنا که قابلیت براى بقا و جاودانگى ندارد. بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمىشوند جسمى که در دنیا بود، با همان وضعیت بر نمىگردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود، به طورى که از جهت شباهت عین جسم اول باشد و از جهتى مثل آن است، به طورى که هر کس این قالب را ببیند، بگوید این، فلانى است، آن فلان شخص دیگر است.
مادى بودن در قیامت و آخرت مادیتى خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد. قابلیت جاودانگى داشته و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایى از قبرها برانگیخته مىشوند، به طورى که اگر کسى تک تک آنها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است. (6)
مراد همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، یعنى بدنهاى آنان به احوال و اطوار مختلف در مىآ ید. با اطوار عالی محشور مىشود و نه با مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت. (7)
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتى که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمتهاى آن جا استفاده خواهد کرد.
نیازهاى روحی و جسمانی انسان در بهشت هم برآورده مىشود: «ما تشتهیه الانفس». (8) در بهشت شخصى بهشتى هر چه را اراده کند، نزدش حاضر مىشود. نعمت ها ی بهشتی هم روحانی است و هم جسمانی. تمام لذتهای دنیوی، در عالم آخرت و بهشت نیز موجود است. در آیات فراوان قرآن، نعمت های مادی و جسمانی زیادی از قبیل :باغ ها، جویبارها، تخت ها، میوه ها، خدمتکاران، قصرها، حوریان، لباس های فاخر و. . . بر می شمرد (الرحمن- واقعه) که بدون شک استفاده از نعمت ها همراه با به کار بردن ابزارهای مادی خواهد بود:
أوّلاً: نعمتهای بهشت از نظر کیفیت با آن چه در این جهان است، قابل قیاس نیست.
دوم: نعمتهای این جهان گذرا و ناپایدار و نعمتهای بهشتی جاودانه است.
سوم: نعمتهای دنیوی با انواع سختیها و نا ملایمات همراه است، ولی نعمتهای بهشتی، نعمتهایی خالص و بدون درد و رنج است. انسان در آن جا هیچناراحتی و نگرانی ندارد. با توجه به آیات و روایات، معاد جسمانی است. همین لذایذ و نعمتها در بهشت وجود دارد، ولی از عوارض مادی خالی هستند، مثلاً انسان گرچه در بهشت خوردن و آشامیدن دارد، ولی خوردنیها و آشامیدنیها دارای مواد زاید نیستند که لازم باشد از بدن به صورت ادرار و مدفوع خارج گردند و محیط را آلوده کنند. انسان در بهشت از این رنج در امان است. مثلاً در بهشت گرچه روابط زناشویی وجود دارد، ولی نجاست و جنابت و حاملگی وجود ندارد. نحوه استفاده از ابزارهای مادی و کیفیت آن ها نیز با وسایل کنونی بسیار متفاوت است. فهم قاصر ما از درک این امور ناتوان است.
1. مجلسی بحارالانوار، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس، آیه 51.
6. علامه تهرانى، معادشناسى، نشر حکمت 14014 ق ج 6، مجلس 37.
7. معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166
8. زخرف (43) آیه 71."
سوال :معاد جسمانى است یا روحانی؟
پاسخ:درباره روح این بحث مطرح است که روح انسان، مستقل است؛ یعنی بعد از مرگ جسم و متلاشى شدن آن، میتواند به بقاى خود ادامه دهد؟ یا علاوه بر استقلال داراى حالت تجرّد از ماده نیز میباشد؛ یعنى خواصّ عمومى ماده را که عبارت است از زمان و مکان و اجزا ندارد.
گروهى از فلاسفه اصرار دارند "روح داراى تجرد است و هیچ گونه کیفیات مادی براى آن معنا ندارد".
برخى دیگر، روح را نوعى مادة لطیف میدانند و به تعبیر دیگر آنرا "نیمه مجرّد" مى دانند، مثلاً ما یقین داریم نور، خواه به صورت امواج دراترباشد یا به صورت ذرّات (فنون)، نوعى جسم است، ولى مسلّماً حساب آن از اجسام معمولى جدا است و قوانینى که بر اجسام معمولى حاکم است، بر آن حاکم نیست. به همین دلیل از اجسام شفّاف عبور میکند و خلاء و ملاء براى آن یکسان است.
خواه بگوییم روح مجرّد صرف است و هیچ گونه کیفیات مادى ندارد یا بگوییم: روح نوعى مادة لطیف است، در مباحث مربوط به معاد تأثیر چندانى ندارد. آن چه مهم است، استقلال روح و بقاى آن بعد از متلاشى شدن جسم است که میتواند بعد از فناى جسم، باقى و فعّال باشد.[1]
دربارة این که پس از مرگ، آیا معاد و حیات، جسمانى خواهد بود یا روحانی؟ چند نظریه وجود دارد:
1ـ تنها روحانى خواهد بود.
2ـ هم جسمانى و هم روحانى خواهد بود؛ یعنى هم جسم زنده خواهد شد و هم روح.
3ـ معاد جنبة روحانى و نیمه جسمانى دارد؛ یعنى روح و جسم هر دو باز میگردند، امّا نه این جسم مادى عنصری، بلکه جسم لطیفى که عصارة جسم است، زنده میشود .
از بین این سه نظریه، نظریة دو و سه بیش تر مورد توجه دانشمندان است. نظریة اوّل که فقط معاد، روحانى صرف باشد و اصلاً جسم زنده نشود، با صدها آیه منافات دارد.
نظریة شمارة دو با ظاهر آیات سازش دارد. از آیات فراوان در مورد حشر و نشر و بهشت و دوزخ استفاده میشودکه در جهان آخرت روح انسان وارد جسم مادى که در دنیا داشت مى شود، یعنى همان جسم دنیوى زنده میشود .
در این جا اشکال شما وارد میشودکه اجزاى انسانهاى قبلى که جزء انسانهاى دیگر شده باشد، چگونه با این نظریه قابل جمع است؟
این شبهه معروف به شبهة آکل و مأکول است و از قدیم مطرح بوده است. از این شبهه جواب هایى دادهاند:
1ـ اجزاى اصلى انسان بر مى گردد، زیرا اجزاى اصلى بعد از مرگ همواره باقى میماند و اگر خاک شود، جزء بدن موجود دیگرى نمیگردد و در قیامت همین اجزا پرورش مییابد و بدن اصلى را میسازد و روح به آن ملحق میشود.
2ـ بعضى گفتهاند لزومى ندارد که اجزاى سابق برگردد، زیرا شخصیت انسان به روح او است و روح به هر جسمى تعلق گیرد، انسان اوّل خواهد بود. از این رو دگرگونى های جسم در طول عمر انسان و عوض شدن اجزا و جانشین شدن اجزاى دیگر، هرگز به وحدت شخصیت انسان زیانى نمیرساند.
3ـ بهترین جوابى که داده اند، این است که آخرین اجزاى بدن هر انسانى که پس از مرگ مبدّل به خاک مى شود، داراى مجموعة صفاتى است که در طول عمر کسب کرده و تاریخ گویایى از سرگذشت جسم انسان در تمام عمر است.
از آیات در زمینة معاد جسمانى استفاده میشود آخرین بدن انسان به فرمان خدا زنده میشود و آمادة حساب و جزا میشود . از طرفى یک بدن ممکن نیست به تمام معنا متّحد با بدن دیگرى شود و تمام بدن اوّل، تمام بدن دوم گردد، بلکه بدن اوّل تنها میتواند جزئى از بدن دوم را تشکیل دهد، زیرا بدن دوم باید قبلاً وجود داشته باشد تا همه یا قسمتى از بدن اوّل را از طریق تجزیه، جزء خود سازد.[2]
امّا نظریة سوم این بود که روح به بدم مثالى (نیمه جسم، یا جسم لطیف) بر میگردد و روح انسانى به بدنى که با قوانین آن دنیا سازش داشته باشد بر میگردد، چون این بدن عنصرى با خصوصیاتى که در دنیا دارد، قابلیت براى همیشه زیستن ندارد و متغیر و زوال پذیر است.
بنابراین بدن انسان در آن دنیا در قالبى ریخته میشودکه هر کس آن را ببیند، این همان شخص است که در دنیا بود. این امام حسین است یا این عمر سعد است یا این یزید میباشد و این معاویه.
در این صورت بحث آکل و مأکول و آن شبهات وارد نمى شود، همانطور که حورالعین بهشتى و میوههاى آن، مسلّماً مانند زن ها و میوههاى دنیا نخواهد بود.
بنابراین وقتى انسان از آن دنیا سر بر مى آورد، با قوانین حاکم بر آن دنیا زنده میشودو داراى جسمى که قابلیت انطباق با قوانین آن دنیا را داشته باشد، خواهد داشت.
آیاتى از قبیل "ما قادریم حتى سر انگشتان شما را دوباره جمعآورى کنیم"در مقابلة استبعادى است که منکران معاد داشتند. آنان میگفتند اصلاً نمیشود انسان دوباره زنده شود. قرآن میفرماید"نمیشود و هیچ استبعادى ندارد، همانطور که خداوند زمین مرده را زنده میکند؛ درختان را سبز میکند؛ شما را از هیچ (عدم) بهوجود آورد".
این ها همه براى رفع استبعاد منکران معاد است. بنابراین عقیده داریم معاد روحانى و جسمانى است و مراد از جسمانى بودن، جسمانى است که منطبق با قوانین آن جهان باشد، یعنى قابلیت جاودانگى داشته باشد؛ پوسیده و خراب نشود؛ ضعیف و زشت و پیر نشود.
البته کیفیت جسمانى بودن را نمیفهمیم. این که بعضى گفتهاند جسمى شبیه به اتر یا نور یا جسم لطیفى که از نظر زمان و مکان فعّال است و حتّى قادر به عبور از موانع میباشد یا شبیه امواج است،1[3] صحیح بهنظر نمیرسد.
بنابراین نظریه هیچ کدام از اشکالات، بر معاد جسمانى و روحانى وارد نمیشود. نه معاد تنها روحانى است و نه فقط جسمانی، و نه روحانى و نیمه جسمانى است، بلکه جسمانى است که قابل انطباق با قوانین آن عالم باشد، و منافاتى با آیات ندارد؛ آیاتى مانند:"حور مقصورات فى الخیام... متّکئین على رفرف خُضر و عبقرى حسان؛ زن ها و مردهاى آن جا هیچیک از زشتیها و بدى هاى اخلاقى و جسمانى را که در این جا داشتهاند، نخواهند داشت و کیفیت مکان و تخت و قصر و خیمه و فرش و یا آن چه در دنیا است، متفاوت است".
براى آگاهى بیش تر به "معاد در نگاه عقل و دین" مراجعه کنید.
و این آیا فقط شامل حال افرادی مانند ابن سینا میشود که معاد را فقط روحانی میداند؟؟!!!!
سلام و عرض ادب
حتی ابن سینا هم معاد جسمانی را تعبدا پذیرفت و فقط اقامه ی برهان عقلی بر آن را نا ممکن دانست.
بله اما اگر بهشت شیرین است همنشینی با بهشت آفرین شیرین تر است
پاسخ نفرمودید مومن در بهشت چرا باید لذت بهتر را رها کند و به لذات پایین تر مشغول گردد ؟علیرغم اینکه نیاز های طبیعی دنیا هم در کار نیست لذا نمیتوان مثال دنیا را زد
در دنیا اگر عارف در کنار لذت عبادت به لذات مادی هم روی میاورد از حیث تکلیف و نیاز طبیعی است نه اینکه لذت آن مقصود باشد حال آنکه نیاز طبیعی و تکلیف در بهشت جایی ندارد..یاحق
سلام وسپاس.
اولا - سلام هیچ فراموش نشود بخصوص از جناب شما که صاحب فضل وکمال هستید .
در ثانی- چون معاد جسمانی وروحانی است یعنی انسان با همه ساحات وجودی خود از جمله بدن جسمانی خویش محشور ومتنعیم ویا معذب می گردد
لذا طبق اعمال جسمی ومعرفتی خویش در هر دو ساحه جسم وروح متنعیم میشود .
از این گذشته در بهشت لذت جسمانی است ( چون جسم یک مرحله از وجود آدمی است ) ولی لذت مادی نیست تا آن تصورات شما زمینه داشته باشد .
توجه داشته باشید چون معاد جسمانی است در بهشت که جای تنعم ورحمت وآسایس است نباید یک ساحه از وجود انسان یعنی ساحه بدن از نعمت محروم بماند .
سلام و عرض ادبحتی ابن سینا هم معاد جسمانی را تعبدا پذیرفت و فقط اقامه ی برهان عقلی بر آن را نا ممکن دانست.
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
بله کاملا فرمایش شما صحیح است ، حقیر منظورم اشکال در خصوص جسمانی بودن معاد بود که توسط جناب ابن سینا مطرح گردیده بود، وگرنه حتی ایشان هم تعبدا معاد جسمانی را پذیرفتند
یازهرا(س)
فرمود: « وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ ــــــ اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم، و جز عالمان آن را به عقل ادراک نمىكنند.» (العنكبوت:43)این آیه موافق با سخن ما است و متناقض با سخن شما
با سلام
آیه مد نظر شما مواردی را شامل میشود که خداوند در قرآن مثال زده باشد به عبارت دیگر معلوم باشد که بحث مثال مطرح است در حالی در آیاتی که نعم جسمانی در آن مطرح شده است، اصلا مثال مطرح نیست. به عنوان نمونه از این آیات سورهی مبارکهی واقعه چگونه متوجه شده اید که خداوند مثال میزند؟
[FONT=2 Badr]في سِدْرٍ مَخْضُودٍ (28) وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ (29) وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ (30)[FONT=2 Badr] وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ (31) وَ فاكِهَةٍ كَثيرَةٍ (32)[FONT=2 Badr] لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ (33) وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (34)[FONT=2 Badr] إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً (35) فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً (36)عُرُباً أَتْراباً (37)
[FONT=2 Badr]آنها در سايه درختان «سدرِ» بى خار قرار دارند، (28)[FONT=2 Badr] و در سايه درخت خوش رنگ و پر برگ «طلح»، (29)[FONT=2 Badr] و سايه اى گسترده، (30)[FONT=2 Badr] و در كنار آبشارها، (31)[FONT=2 Badr] و ميوه هاى فراوان، (32)[FONT=2 Badr] كه هرگز پايان نمى گيرد و ممنوع نمى شود، (33)[FONT=2 Badr] و همسرانى والا مقام. (34)[FONT=2 Badr] ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم، ( 35)[FONT=2 Badr] و همه را دوشيزه قرارداديم، (36)
همانگونه که مشخص است در این آیات بحث مثال مطرح نیست.
ثانیاً اگر مبنا در نص و ظاهر آنچه شما فرموده اید باشد ما دیگر هیچ نصی در قرآن نخواهیم داشت چرا که برای هر آیه می توان تاویلی و معنای دیگری را در نظر گرفت.(که البته بیان شده تاویل نیز قاعده دارد و باید مفسر حقیقی قرآن تاویل را بیان کند یعنی پیامبر و اهل بیت-
ثالثاً اگر بپذیرم این نعم از باب مثال است. جای سوال است که در تشبیه نعم بهشتی به نعمت های جسمانی دنیوی وجه شبه در چیست یعنی اشتراک این دو در چه امری است که تشبیه و مثال در آن بیان شده است آیا بحثی غیر از لذت جسمانی مطرح است. اگر مراد خداوند لذت روحانی بود نباید مثال به لذات جسمانی میزد -ما لذات روحانی برای مثال زدن کم نداریم تا نیاز باشد به لذات جسمانی مثال زده شود.-
سلام و درود بر همه
در چند جای قرآن آمده که در بهشت هرچه بخواهیدهست...
و در جاهای دیگر آمده که برترین لذت رضوان الله است
وباز در قرآن آمده که در بهشت نه گرسنه میشوی و نه تشنه..نه سرمایی است و نه آفتابی و جز مرگ اول مرگی نیست..که از این مطلب سوم به این نتیجه میتوان رسید که در عالم آخرت قطعا نیاز و احتیاجات بیولوژیک دنیا وجود ندارد و بقا به خودی خود موجود است
سوال:
آیا انسان بهشتی که فارغ از نیازهای طبیعی (از حیث حفظ بقا و نوع) شده...نمیداند برترین لذت..لذت ذکر و تقدیس و رضوان الله است؟؟؟
فرض میگیریم که حقیقتا و جدای از استعاره و تمثیل در بهشت لذت جسمانی موجود است...
با مقدمات بالا
چه توجیهی دارد فرد بهشتی لذت برتر و حقیقی را رها کند و به لذات پایین تر و غیر حقیقی مشغول گردد؟؟؟
لذا به نظر حقیر در بهشت فقط یک لذت موجود است و آن لذت ذکر و تقدیس الهی است و آیاتی که اشاره به لذات نفسانی دارند... نه اینکه حتما واقعیت نیستند..خیر.. بلکه به جهت برانگیزانندگی در این دنیا هستند برای تشویق شدن به کار نیک ولی در آن دنیا محقق نمیشوند
مثال عینی آن خیلی از عرفا و اولیاالله هستند که در همین دنیا به قدرت انشاء کردن موجودات رسیده اند اما جز عبادت و تقدیس حضرت حق... خواسته دیگری ندارند
اگر هم کمی میخورند و یا ازدواج میکنند به جهت تکلیف و نیازهای طبیعی این دنیا است
نظر کارشناسان و دوستان چیست؟
باتشکر
سلام
میل به لذات به حسب بروز نیازهای متفاوت است
از سوی دیگر بعید به نظر می رسد میل در تمام اهل بهشت به یک نحو و فقط به یک چیز باشد چه اینکه در یک مرتبه و مقام و معرفت نیستند
پس میل به لذات مختلف بدنی و روحی برای اهل بهشت هم قابل تصور است
بلکه برای یک فرد هم میل به انواع لذتهای بدنی و روحی قابل تصور است
همچنانکه در این عالم ، اهل معنا به انواع تجلیات روحی حق میل دارند و نه تنها یکی البته اگر توحید بطور مطلق حل شود بین لذات بدنی و روحی از جهت اصل و ذات و مرجع تفاوتی نیست
یا علیم
نص یعنی اینکه معنای دیگری برآن مترتب نباشد حال آنکه آیات معاد اینگونه نیستند میتوان به معناهای دیگری آن را حمل کرد طوری که موید دروغ هم نباشد
همینکه اندیشمندان مسلمانی چون فارابی و ابن سینا آیات معاد را از باب تشبیه معقول به محسوس دانسته اند روشن میشود که این آیات نص نیستند
بخشی از آیاتی که دلالت بر نعم جسمانی بهشت میکند در اینجا ذکر میکنیم و قضاوت در این مورد که این آیات آیا نص هستند یا ظاهر، از باب مثال هستند یا ارتباطی با مثال ندارند را به خوانندهی عزیز واگذار میکنیم
1 - وجود باغ در بهشت: در آيه 13 نساء مى خوانيم: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَناتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الأنْهارُ: «هركس اطاعت خدا و رسولش كند او را وارد باغهايى از بهشت مى كند كه نهرها از زير درختانش جارى است». و در آيه 221 بقره مى خوانيم: وَ اللَّه يَدْعُوا الَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرةِ بِاذْنِهِ: «خداوند دعوت به سوى باغ بهشت و آمرزش گناهان، به اذن و فرمانش مى كند». و در آيه 46 رحمان آمده: وَلِمنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ: «براى كسى كه از مقام پروردگارش خائف باشد، دو باغ بهشتى است».
2 – وجود درخت و سایه: در آيات سوره واقعه مى خوانيم: وَ اصْحابُ الْيَمينِ ما اصْحابُ الْيَمينِ- في سِدْرٍ مَخْضُودٍ- وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ- وَ ظِّلٍ مَمْدُودٍ- وَ مَاءٍ مَسْكُوبٍ «و اصحاب يمين چه اصحاب يمينى؟! آنها در سايه درخت سدر بى خار قرار دارند، و در سايه درخت طلح پر برگ (طلح درختى است خوشرنگ و خوشبو) و سايه كشيده و گسترده در كنار آبشارها. اكُلُها دائمٌ وَ ظِلُّها: «ميوه ها و سايه هايش دائمى است» (رعد 35).
و گاه از آن تعبير به «ظِلِّ ظَليلْ» شده است مى فرمايد وَ نُدْخِلُهُمْ ظِّلًا ظَليلًا «آنها را در سايه هايى كه هرگز قطع نمى شود وارد مى كنيم» (نساء 57).
3 – خانه های زیبا: وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ «و مسكن هاى پاكيزهاى در باغهاى جاويدان بهشت»- همين تعبير در آيه 12 صفّ نيز آمده است.
در آيه 75 فرقان از آن تعبير به «غرفه» شده كه به معناى عمارت هاى طبقه بالا است، مى فرمايد: اولئكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا: «خداوند به پرهيزگاران و عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) غرفه هاى بهشتى به خاطر صبر و استقامتشان پاداش مى دهد». در آيه 37 سبا مى خوانيم وَهُمْ في الْغُرُفاتِ آمِنُونَ: «آنها در غرفه هاى بهشتى در نهايت آرامش و امنيتند» و در آيه 20 زمر به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى كنيم مى فرمايد: لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِها الأنْهَارُ: «براى آنها (پرهيزگاران) غرفه هائى است و بر فراز آن، غرفه هايى ديگر و از زير آنها نهرها جارى است».
4 – وجود فرش و تخت: در آيه 45 رحمن (سورهاى كه مجموعهاى از نعمتهاى مختلف بهشتى در آن آمده است) مى خوانيم: مُتَّكِئينَ عَلَى فُرُشٍ بَطائنُها مِنْ اسْتَبْرَقٍ «اين در حالى است كه آنها بر فرشهايى تكيه كردهاند (نشستهاند) كه آستر آنها از پارچه ابريشمين ضخيم است». در آيه 16 غاشيه به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى كنيم كه ضمن توصيف نعمت هاى گوناگون و روح پرور بهشتى مى فرمايد: وَزَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ: «در آنجا فرش هاى بسيار زيبا و نفيس گسترده شده».
در آيه 76 سوره رحمن نيز به تعبير ديگرى در زمينه فرش هاى بهشتى برخورد مى كنيم، مى فرمايد: مُتَّكِئينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيّ حِسانٍ: «ساكنان بهشت بر تخت هايى تكيه زده اند كه با زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانيده شده» آيه 15 و 16 واقعه مى فرمايد: عَلى سُرُر مَوْضُونَةٍ مُتَكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ: «مقربان بر تخت هايى كه به هم پيوسته وصف كشيده است قرار دارند- در حالى كه بر آنها تكيه كرده و روبروى يكديگرند».
در آيه 56 سوره يس آمده «في ظِلالٍ عَلَى الأرائكِ مُتَّكِئُونَ) و عيناً در آيه 13 انسان، و در دو آيه عَلَى الأرائِكِ يَنْظُرُونَ: «بر تختها نشسته و تماشا مىكنند» ديده مى شود (مطففين 23 و 35).
5 – میوه ها و دیگر نعمت ها: در بعضى از آيات مى فرمايد: فيها مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ: «در آن دو باغ بهشتى كه مخصوص خدا ترسان است از هر نوع فاكه هاى دو گونه مختلف وجود دارد» (رحمن 52) در آيه 20 واقعه تنوع ميوه هاى بهشتى به اين صورت بيان شده: وَ فاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيِّرُونَ: «هر نوع ميوهاى كه مايل باشند به آنان تقديم مى كنند»!.
و در 42 مرسلات آمده است وَ فَواكِهُ مِمّا يَشْتَهُونَ «و انواع ميوه هايى كه به آن تمايل دارند». فيها فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ «در آن دو باغ ميوه بهشتى و نخل (رطب) و انار است» (سوره رحمن آيه 68). وَحَدائقَ وَ اعْناباً: «خداوند براى پرهيزگاران باغهاى خرم و سر سبز (پر ميوه) و انگورها قرار داده» (نبأ 32)
6 - گوشت: در قرآن مجيد علاوه بر ذكر انواع ميوهها به عنوان غذاهاى بهشتيان اشاره كمرنگ و مختصرى روى مسأله «لَحْم» (گوشت) به طور عام و «لَحْمِ طَيْرٍ» (گوشت پرندگان) به طور خاص، شده است: در يك مورد بعد از ذكر بخش مهمى از نعمتهاى بهشتى مى افزايد: وَامْدَدْناهُمْ بِفاكَهِةٍ وَلَحْمٍ مِمّا يَشْتَهُونَ «همواره از انواع ميوهها و گوشت ها از هر نوع تمايل داشته باشند در اختيارشان مى گذاريم» (طور 22).
جمله «مِمّا يَشْتَهُونَ» (از هر نوع بخواهند) معناى وسيعى دارد كه انواع اين غذا را از هر قسم و به هر كيفيت شامل مى شود.
و در جاى ديگر بعد از ذكر انواع نعمتهاى بهشتى و انواع ميوهها مى فرمايد: وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمّا يَشْتَهُونَ: «و گوشت پرندگان از هر نوع كه بخواهند».
7 – نوشیدنی های بهشتی: در آيه 15 سوره «محمّد» صلى الله عليه و آله و سلم خداوند مىفرمايد: مَثَلُ الجَنَّةِ التّى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها انْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ انْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيّرْ طَعْمُهُ وَ انْهارٌ مِنْ خُمْرٍ لَذَّةٍ لِلّشارِبيْنَ وَ انْهارٌ مِنْ غَسَلٍ مُصَفّىً: «وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده چنين است كه در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است كه هرگز بوى آن تغيير نكرده، و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهايى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهايى از عسل تصفيه شده»!
انَّ الابْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً- عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّه يُفْجِّرُونَها تَفْجيراً: «ابرار نيكان) از جامى مى نوشند كه با كافور (نوعى از عطر و بوى خوش) آميخته است- چشمهاى است كه بندگان خاص خدا از آن مى نوشند و به هر جا بخواهند آن را جارى مى كنند» (دهر 5 و 6).
و در چند آيه بعد از آن مى افزايد: وَيُسْقَونَ فيها كَاْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلًا- عَيْناً فيها تُسَمّى سَلْسَبيلًا: «آنها از جامهايى در بهشت سيراب مىنوشند كه لبريز از شراب طهورى است كه با زنجبيل آميخته شده- از چشمه اى در بهشت كه نامش سلسبيل است» (دهر 17 و 18).
و در چند آيه بعد مى فرمايد: وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: «و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى نوشاند» (شرابى كه ساقيش خداست و پاك و پاك كننده از تمام پليدى هاست!) (دهر 21).
8 - لباس های زیبا: وَيَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: «آنها لباسهاى (فاخر و زيبايى) به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى كنند» (كهف 31). نظير همين تعبير با تفاوت مختصرى در آيه 53 دخان و 21 دهر ديده مى شود، در اولى مى گويد: يَلْبَسُون مِنْ سُنْدُسٍ وَ اسْتَبْرَقٍ: و در دوّمى مى فرمايد: عالِيَهُمْ ثِيابُ سُنْدُسٍ خُضْرٍ وَ اسْتَبْرقٍ «بر اندام آنها لباسهايى است از حرير نازك سبز رنگ و ديباى ضخيم». و در تعبير ديگر مى خوانيم: وَ لِباسُهُمْ فيها حَرير «و لباس آنها در بهشت از حرير است» (حج 23).
و بسیار آیات دیگر...
آیا حقیقتاً صراحت این همه آیات را میتوان نادیده گرفت؟؟؟؟
روایاتی که به لذات جسمانی در بهشت صراحت دارند منابع نامعتبر دارند اگه خواستید معرفی میکنم
روایاتی هم که صراحت ندارند مشمول همین شبهات و سوالاتی میشوند که به آیات وارد شده
در اینجا تنها به دو روایت صحیح السند که در منابع معتبر وارد شده و دلالت بر وجود نعمت جسمانی در بهشت دارد اشاره میکنیم:
1 - عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّحْمُ سَيِّدُ الطَّعَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. الكافي (ط الإسلامية) ؛ ج6 ؛ ص308
2 - أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ الْجَصَّاصِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى هَوْلِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً وَ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ اكْفِنِي مَئُونَتِي وَ مَئُونَةَ عِيَالِي وَ مَئُونَةَ النَّاسِ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ. الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص578
چون معاد جسمانی وروحانی است یعنی انسان با همه ساحات وجودی خود از جمله بدن جسمانی خویش محشور ومتنعیم ویا معذب می گردد
لذا طبق اعمال جسمی ومعرفتی خویش در هر دو ساحه جسم وروح متنعیم میشود .
سلام
اگر جسم در ذات انسان مدخلیت داشت هیج وقت با مرگ از هم جدا نمیشدند..
العاقل بالشاره
آیا خداوندی که ساحت جسمانی ندارد از چیزی محروم است؟؟؟!!!
مشکل ما با اینه که دنیا طلبیم
مشکل ما با جمله زیر است
اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است
طرفداران معاد جسمانی نمیخواند چون آسیه طالب خود خدا با شند..بهشت را هم میخواهند
به قولی هم خر و میخوایم هم خرمارو
در حالی که نمیشه
اما جسمانى بودن به این معنا که قابلیت براى بقا و جاودانگى ندارد. بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمىشوند جسمى که در دنیا بود، با همان وضعیت بر نمىگردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود، به طورى که از جهت شباهت عین جسم اول باشد و از جهتى مثل آن است، به طورى که هر کس این قالب را ببیند، بگوید این، فلانى است، آن فلان شخص دیگر است.
اگر جسم در ذات انسان مدخلیت داشت هیچگاه با مرگ ازهم جدا نمیشدند(مهم)
من از شما یه سوال میکنم خواهشا جواب بدید
اگر به شما بدنی در آخرت بدهند که احتیاجات دنیا را نداشته باشد(ازجمله به اکل و شرب و نکاح) و همه چیز مهیا باشد برای لذت حقیقی یعنی عبادت خداوند...
چه ضرورتی میماند برای اینکه باز به دنبال آن امور بروید؟؟!!(برفرض اینکه وجود هم داشته باشند)
پس نگاه کنید اگر حتی جسم و بدن را هم در اخرت ثابت کنیم باز مشغول شدن به لذات جسمانی وجهی ندارد
بهشت منزل قرب الهی است نه دنیای با دوام تر و پایدار تر!!!!
ما آمده ایم که از شهوت بگذریم و به عقل برسیم نه اینکه مجددا به همجواری عقل و شهوت برسیم(دنیا و تکلیف)
بازگشت همه به سوی اوست(آیات محکم را رهانکنید و سراغ متشابه نروید)
غایت ما بازگشت به عالم عقلی است جایی که حقیقت اشیا در آنند نه خود اشیا حقبقت بدن غیر از بدنی است که ما میشناسیم
در انجیل هم امده که بعد از مدتی همه در بهشت به ملایکه تبدیل میشوند و در آن خوردن و آشامیدن و نکاحی نیست
وقتی قرینه برای این جمله در خود قران داریم دیگر نمیتوانیم بگوییم این جمله جز اون بخش از انجیلی است که تحریف شده
در هیچ جای قران نیامده که معاد جسمانی است فقط با یکسری اوصاف جسمانی در مورد معاد رو برو هستیم
برای اینکه بهتون ثابت بشه که آیات معاد از باب تشبیه معقول به محسوسند شما رو به آیاتی ارجاع میدهم که در مورد بیان مسائل معنوی دنیاست اما اوصاف جسمانی دارند
وَأَلَّوِ اسْتَقَامُواْ عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَّآءً غَدَقاً
لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَاباً صَعَداً
و اگر بر طریق (حق) استقامت كنند، آنان را با آبى فراوان سیراب مىكنیم، تا در آن (رفاه و آسایش) امتحانشان كنیم
و هر كس از ذكر پرورگارش اعراض كند، او را در عذابى سخت در مىآورد.
سوره جن آیه16-17
آیا منظور از آب فراوان در این آیه واقعا آب است...مسلما خیر بلکه اشاره به یک امر معنوی دارد
با تشبیه و استعاره سخن گفتن رسم و عادت حکیم است(مهم)
بخشی از آیاتی که دلالت بر نعم جسمانی بهشت میکند در اینجا ذکر میکنیم و قضاوت در این مورد که این آیات آیا نص هستند یا ظاهر، از باب مثال هستند یا ارتباطی با مثال ندارند را به خوانندهی عزیز واگذار میکنیم
1 - وجود باغ در بهشت: در آيه 13 نساء مى خوانيم: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَناتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الأنْهارُ: «هركس اطاعت خدا و رسولش كند او را وارد باغهايى از بهشت مى كند كه نهرها از زير درختانش جارى است». و در آيه 221 بقره مى خوانيم: وَ اللَّه يَدْعُوا الَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرةِ بِاذْنِهِ: «خداوند دعوت به سوى باغ بهشت و آمرزش گناهان، به اذن و فرمانش مى كند». و در آيه 46 رحمان آمده: وَلِمنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ: «براى كسى كه از مقام پروردگارش خائف باشد، دو باغ بهشتى است».2 – وجود درخت و سایه: در آيات سوره واقعه مى خوانيم: وَ اصْحابُ الْيَمينِ ما اصْحابُ الْيَمينِ- في سِدْرٍ مَخْضُودٍ- وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ- وَ ظِّلٍ مَمْدُودٍ- وَ مَاءٍ مَسْكُوبٍ «و اصحاب يمين چه اصحاب يمينى؟! آنها در سايه درخت سدر بى خار قرار دارند، و در سايه درخت طلح پر برگ (طلح درختى است خوشرنگ و خوشبو) و سايه كشيده و گسترده در كنار آبشارها. اكُلُها دائمٌ وَ ظِلُّها: «ميوه ها و سايه هايش دائمى است» (رعد 35).
و گاه از آن تعبير به «ظِلِّ ظَليلْ» شده است مى فرمايد وَ نُدْخِلُهُمْ ظِّلًا ظَليلًا «آنها را در سايه هايى كه هرگز قطع نمى شود وارد مى كنيم» (نساء 57).
3 – خانه های زیبا: وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ «و مسكن هاى پاكيزهاى در باغهاى جاويدان بهشت»- همين تعبير در آيه 12 صفّ نيز آمده است.
در آيه 75 فرقان از آن تعبير به «غرفه» شده كه به معناى عمارت هاى طبقه بالا است، مى فرمايد: اولئكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا: «خداوند به پرهيزگاران و عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) غرفه هاى بهشتى به خاطر صبر و استقامتشان پاداش مى دهد». در آيه 37 سبا مى خوانيم وَهُمْ في الْغُرُفاتِ آمِنُونَ: «آنها در غرفه هاى بهشتى در نهايت آرامش و امنيتند» و در آيه 20 زمر به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى كنيم مى فرمايد: لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِها الأنْهَارُ: «براى آنها (پرهيزگاران) غرفه هائى است و بر فراز آن، غرفه هايى ديگر و از زير آنها نهرها جارى است».
4 – وجود فرش و تخت: در آيه 45 رحمن (سورهاى كه مجموعهاى از نعمتهاى مختلف بهشتى در آن آمده است) مى خوانيم: مُتَّكِئينَ عَلَى فُرُشٍ بَطائنُها مِنْ اسْتَبْرَقٍ «اين در حالى است كه آنها بر فرشهايى تكيه كردهاند (نشستهاند) كه آستر آنها از پارچه ابريشمين ضخيم است». در آيه 16 غاشيه به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى كنيم كه ضمن توصيف نعمت هاى گوناگون و روح پرور بهشتى مى فرمايد: وَزَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ: «در آنجا فرش هاى بسيار زيبا و نفيس گسترده شده».
در آيه 76 سوره رحمن نيز به تعبير ديگرى در زمينه فرش هاى بهشتى برخورد مى كنيم، مى فرمايد: مُتَّكِئينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيّ حِسانٍ: «ساكنان بهشت بر تخت هايى تكيه زده اند كه با زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانيده شده» آيه 15 و 16 واقعه مى فرمايد: عَلى سُرُر مَوْضُونَةٍ مُتَكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ: «مقربان بر تخت هايى كه به هم پيوسته وصف كشيده است قرار دارند- در حالى كه بر آنها تكيه كرده و روبروى يكديگرند».
در آيه 56 سوره يس آمده «في ظِلالٍ عَلَى الأرائكِ مُتَّكِئُونَ) و عيناً در آيه 13 انسان، و در دو آيه عَلَى الأرائِكِ يَنْظُرُونَ: «بر تختها نشسته و تماشا مىكنند» ديده مى شود (مطففين 23 و 35).
5 – میوه ها و دیگر نعمت ها: در بعضى از آيات مى فرمايد: فيها مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ: «در آن دو باغ بهشتى كه مخصوص خدا ترسان است از هر نوع فاكه هاى دو گونه مختلف وجود دارد» (رحمن 52) در آيه 20 واقعه تنوع ميوه هاى بهشتى به اين صورت بيان شده: وَ فاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيِّرُونَ: «هر نوع ميوهاى كه مايل باشند به آنان تقديم مى كنند»!.
باسلام
بهشت منزل قرب الهی است نه دنیای با دوام تر و پایدار تر!!!!
ما آمده ایم که از شهوت بگذریم و به عقل برسیم نه اینکه مجددا به همجواری عقل و شهوت برسیم(دنیا و تکلیف)
بازگشت همه به سوی اوست(آیات محکم را رهانکنید و سراغ متشابه نروید)
غایت ما بازگشت به عالم عقلی است جایی که حقیقت اشیا در آنند نه خود اشیا..! حقبقت بدن غیر از بدنی است که ما میشناسیم
در انجیل هم امده که بعد از مدتی همه در بهشت به ملایکه تبدیل میشوند و در آن خوردن و آشامیدن و نکاحی نیست
وقتی قرینه برای این جمله در خود قران داریم دیگر نمیتوانیم بگوییم این جمله جز اون بخش از انجیلی است که تحریف شده
در هیچ جای قران نیامده که معاد جسمانی است فقط با یکسری اوصاف جسمانی در مورد معاد رو برو هستیم همین
برای اینکه بهتون ثابت بشه که آیات معاد از باب تشبیه معقول به محسوسند شما رو به آیاتی ارجاع میدهم که در مورد بیان مسائل معنوی دنیاست اما اوصاف جسمانی دارند
وَأَلَّوِ اسْتَقَامُواْ عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَّآءً غَدَقاً
لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَاباً صَعَداً
و اگر بر طریق (حق) استقامت كنند، آنان را با آبى فراوان سیراب مىكنیم، تا در آن (رفاه و آسایش) امتحانشان كنیم
و هر كس از ذكر پرورگارش اعراض كند، او را در عذابى سخت در مىآورد.
سوره جن آیه16-17
آیا منظور از آب فراوان در این آیه واقعا آب است...مسلما خیر بلکه اشاره به یک امر معنوی دارد
با تشبیه و استعاره سخن گفتن رسم و عادت حکیم است
در اینجا تنها به دو روایت صحیح السند که در منابع معتبر وارد شده و دلالت بر وجود نعمت جسمانی در بهشت دارد اشاره میکنیم:
1 - عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّحْمُ سَيِّدُ الطَّعَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. الكافي (ط الإسلامية) ؛ ج6 ؛ ص308
2 - أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ الْجَصَّاصِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى هَوْلِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً وَ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ اكْفِنِي مَئُونَتِي وَ مَئُونَةَ عِيَالِي وَ مَئُونَةَ النَّاسِ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ. الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص578
معنی آیات؟
اندیشمندان اسلامی همگی به معاد جسمانی اعتقاد دارند الا مشائیان که نتوانستند مشکلات و شبهات مربوط به آن را حل کنندو از میان آنان نیز بوعلی سینا نتوانست دلایل عقلی بر آن اقامه کرده و معاد جسمانی را تعبدا به لحاظ نص صریح قران بر معاد جسمانی
پذیرفت.شما با یک یا دو آیه در ارتباط با معاد نمی توانید بر خلاف ظاهر سایر آیات مربوط به آن روحانی صرف بودن معاد را نتیجه گیری کنید
آیاتی چون:
یس، 79، "قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیم".
قیامت، 3- 4،"أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَه".
در هیچ جای قرآن و روایات ما نداریم که گفته شده باشه معاد جسمانی است فقط با یکسری متونی که با اوصاف جسمانی بیان شده اند روبرو هستیم که به قراین موجود در خود این متون میتوان به این نتیجه رسید که از باب تشبیه معقول به محسوس اند
اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ(نور-35)
خداوند، نور آسمانها وزمین است. مثل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشهاى و آن شیشه همچون ستارهاى تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر بركت زیتون بر افروخته است، كه نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) كه بدون تماس آتش نزدیك است (شعلهور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر كس را كه خداوند بخواهد به نور خویش هدایت مىكند، و خداوند براى مردم مثلها مىزند و به هر چیزى آگاه است.
براستی کوچکترین ناپاکی و تکبر در برابر خداوند چه منافاتی با خوردن سیب و گلابی بعد از مرگ دارد؟؟!!
آیا غیر از این است که این همه سخت گیری و کش و قوس برای وارد شدن به بهشت جهت خوردن سیب و گلابی نیست؟؟!! بلکه برای نائل شدن به لذت حقیقی است؟!
در هیچ جای قرآن و روایات ما نداریم که گفته شده باشه معاد جسمانی است فقط با یکسری متونی که با اوصاف جسمانی بیان شده اند روبرو هستیم که به قراین موجود در خود این متون میتوان به این نتیجه رسید که از باب تشبیه معقول به محسوس انداللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ(نور-35)
خداوند، نور آسمانها وزمین است. مثل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشهاى و آن شیشه همچون ستارهاى تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر بركت زیتون بر افروخته است، كه نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) كه بدون تماس آتش نزدیك است (شعلهور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر كس را كه خداوند بخواهد به نور خویش هدایت مىكند، و خداوند براى مردم مثلها مىزند و به هر چیزى آگاه است.
هیچ جا؟
بله بعضی آیات مربوط به امکان معاد جسمانی است.
و آیه دوم ربطی به مسائل معاد ندارد(الله نور).
به هر حال موضوع معاد جسمانی مورد اتفاق است فقط نوع جسم محل اختلاف است که آیا جسم عنصری است
یا جسمی متناسب با احوال و شرایط قیامت،یعنی همان جسم اخروی که در آثار جناب ملا صدرا بیان شده است.
سلام
یکی از مغالطه هایی که طرفداران معاد جسمانی می کنند. این است که بین جسم و ماده تفاوت قائل می شوند. در حالی که در واقع فرقی این دو نیست و این کار کاری جز بازی با کلمات برای فرار از اشکال نیست.
آنها از یک سو می گویند اقتضای ماده تضاد و تزاحم است و از سوی دیگر به وجود لذات مادی در بهشت عقیده دارند. که در این صورت باید در بهشت هم تضاد و تزاحم باشد.
شهید مطهری در صدد توجیه این مغالطه برآمده ولی او هم نتوانسته این مسئله را حل کند:
[SPOILER]شـهـيـد مـطـهـرى در تـوضـيـح و پـاسـخ از ايـن اشكال مى نويسد:
يـك سـؤ ال پـيـش مـى آيـد كـه اگـر مـاده بـا تمام خصوصيات باقى باشد، آن وقت چگونه مى تـوانـيـم آن نـظاماتى را كه در آنجا هست (از جمله نبودن پيرى و مرگ و فساد) را توجيه كنيم ؟ قـدمـا مـيان ماده و جسم تفكيك مى كردند و مى گفتند: جسم عبارت است از آن حقيقتى كه اين ابعاد را ايـجاد مى كند. ماده يك حقيقتى است كه از آن مخفى تر و مستورتر است و با تجزيه نمى شود آن را بـه دسـت آورد بـلكه وجود آن را با دليل عقل كشف مى كنيم . ماده يك واقعيتى است كه آن واقعيت جز قابليت براى حركت و تغيير، چيز ديگرى نيست . آن دنيا، دنياى جسمانى است ولى دنياى مادى نـيـسـت . (دنياى جسمانى است ) يعنى همين طور كه در اينجا ابعاد جسمانى داريم ، آنجا هم ابعاد جـسـمـانـى داريـم ولى مـادى نيست يعنى استعداد و قوه (به معناى استعداد) براى حركت و تغيير، استعداد براى چيز ديگر شدن ، امكان براى اينكه چيزى باشد و چيز ديگر بشود، از او گرفته مى شود. قدر مسلم اين است كه زندگى جسمانى در آن دنيا هست ، حالا ماده به اين معنا هست يا نيست ، مـحـلّ حـرف اسـت و بـايـد بـگـويـيـم نـيـسـت بـه جـهـت ايـنـكـه اگـر بـاشـد، آنـجـا بـايـد دار عـمـل بـاشـد. مـعـلوم مـى شـود در عـيـن ايـن كـه جـسـم است ولى آنجا امكان تغيير دادن وضع وجود ندارد[/SPOILER]
سخنان شهید مطهری اشکالات فراوان دارد که برای پرهیز از اطاله ی کلام در این پست از ذکر آنها صرفنظر می کنیم چنانچه مایل باشید آنها را در پست دیگری می گوییم. به هر حال علی رغم احترام به ایشان اصل مسئله همچنان باقی است و ایشان فقط تعاریف را دستکاری کرده اند.
اما ادامه ی سخن: مثلا در قرآن به طلا و ابریشم در بهشت وعده داده شده است. طلا و ابریشم ذاتشان ماده است اگر قرار است طلا و ابریشم در بهشت باشند ولی ماده نباشند که دیگر طلا و ابریشم نیستند.
به عبارت کلی تر وقتی در قیامت آسمانها و زمین به غیر از خود تبدیل می شوند اگر این تغییر در اعراض و صفات باشد که جهان از این نظر همواره در حال تغییر است و منحصر در قیامت نمی شود و اگر در ذات باشد که لازمه اش این است که اشیا به غیر از خود تبدیل شوند یعنی طلا به غیر طلا و انگور به غیر انگور و سیب به غیر سیب تبدیل شود. بنابراین وعده های بهشتی قرآن با واقعیت رابطه تساوی ندارند بلکه می توان گفت رابطه ی تشبیهی دارند. از سوی دیگر چگونه است که ذات تغییر می کند اما صفات ذاتی همان صفات هستند و تغییر قابل ملاحظه ای نمی کنند.
نکته دیگر اینکه اگر فرض بگیریم معاد جسمانی به گونه ای رخ می دهد که امکان تضاد و تزاحم ضرورتا منتفی می شود پس چرا این تضاد و تزاحم در جهنم وجود دارد؟!!
اما در باب دلیل نقلی قبلا سخنانی گفتیم که دیگر آنها را تکرار مکررات نمی کنیم اما یک نکته ای که اضافه کنم این که: در قرآن زینت ها و نعمت های دنیا در تقابل با آخرت بیان شده اند یعنی گفته شده که اینها زینت های دنیا هستند ولی آخرت در نزد پروردگارت است. نگفته است که علاوه بر زینت های دنیا در آخرت چیزهای بهتر هم هست بلکه آنها را در تقابل با آخرت بیان کرده است. بنابراین نعمات دنیا و آخرت گرچه با هم تشابه دارند اما در تقابل با هم قرار دارند.
مگر در قرآن نخوانده اید که انجا نه تشنه میشوی و نه گرسنه نه آفتابی است و نه سرمایی و حدیث از حضرت علی هم داریم که در قیامت شب و زوز نیست
آیا واضح تر از این که که جسمانیتی در کار نیست
ببینید من سوالی که کردم و هنوز هم پاسخی ندیدم که دلیل عقلی بر معاد جسمانی چیست و گرنه صریح قرآن این است که جسمی که در قبر است بر انگیخته می شود
وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ
إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ
وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ
آن مطالبی هم که در آیات و روایات امده نهایتا اینگونه برداشته می شود که جسمی که در آخرت خواهد بود متناسب با آخرت است یعنی نقص های این جسم را ندارد.
اما بر رد گفته شما من قبلا در یک تاپیک یک مطالبی گفته بودم اینجا تکمیلش می کنم اینکه نبود تشنگی و گرسنگی دلیل جسمانی نبودن نیست دلیلم هم حضرت آدم است که در قرآن آمده است که با وجود اینکه بدن جسمانی داشت به او گفته شد که در جنت (که احتمالات مختلفی داده شده که یکی از باغ های دنیا بوده یا ...) ساکن شو نه گرسنه می شوی و نه تشنه با اینکه با جسم بود اما پس از خوردن میوه ممنوعه این تغییرات هم پایان پذیرفت!
قُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ
پس گفتیم: «ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند؛ که به زحمت و رنج خواهی افتاد!
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَىٰ
(امّا تو در بهشت راحت هستی! و مزیّتش) برای تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهی شد؛
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَىٰ
و در آن تشنه نمیشوی، و حرارت آفتاب آزارت نمیدهد!»
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَىٰ فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ۚ وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ
ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بیزوال راهنمایی کنم؟!»
به آن استناد نمیکنیم بلکه بعنوان شاهد بر برهان خود از آن استفاده میکنیم و البته چون برهان داریم میتوانیم پی به این مطلب ببریم که این آیات از اون بخش تحریف نشده است
کدام برهان؟ من از شما طلب برهان عقلی کرده ام و شما یا به تاویل خلاف ظاهر نصوص استناد داشتید یا به تورات تحریف شده!
وقتی لذات بالتر وجود دارد لذت پایین تر منتفی میشود...دودوتا چهار تا باز میگویید دلیلی ندیدید؟؟؟
قبلا در یک تاپیکی راجع به حور عین بود ما با شما در این مورد بحث کردیم که سنخ تمام لذات بهشت از همان سنخ ارتباط با خالق است با تفاوت در مراتب.
سلام
اول بنده عرض بکنم این که معاد جسمانی باشه یا خیر استناد عقلی لازم نداره چون شیوه ای هست که خداوند برای برپایی قیامت انتخاب کرده.
عبارت هایی که تشنه نمیشوی و ... ترجمه شده اند در این موضوع مورد بحث چیزی مثل سختی نمیکشی معنی میشوند و استعاره ای کلی از نبود هیچ رنچشی در بهشت هستند
طرفداران معاد جسمانی نمیخواند چون آسیه طالب خود خدا با شند..بهشت را هم میخواهند
به قولی هم خر و میخوایم هم خرمارو
در حالی که نمیشه
سلام علیکم
این حرف شما صحیح نیست. چرا برای اینکه سخن خودتان را به کرسی بنشانید به دیگران برچسب میزنید؟ برای ما و امثال ما چه فرقی میکنه اون دنیا چی باشیم و چه لذتی در انتظارمان باشه یا نباشه؟ این دفاعیات هم فقط به استناد از آیات قرآنی است. اگر خدا وعده ای داده ، بیانگر وجود واقعیتی است نه نفی آن و قطعا آن واقعیت اینقدر باارزش است که عامه مردم به وجود آن اعتماد کنند. چه جسمانی باشد چه طبق نظرات شما غیرجسمانی.
اگر شما میتوانید اینچنین صریح خداوند رو مخلف وعده و ناتوان از گفتن حقایق بدانید ما نمیتوانیم چنین کنیم.
عذر میخوام از شما قصد جسارت نبود ...
این حرف شما صحیح نیست. چرا برای اینکه سخن خودتان را به کرسی بنشانید به دیگران برچسب میزنید؟ برای ما و امثال ما چه فرقی میکنه اون دنیا چی باشیم و چه لذتی در انتظارمان باشه یا نباشه؟ این دفاعیات هم فقط به استناد از آیات قرآنی است. اگر خدا وعده ای داده ، بیانگر وجود واقعیتی است نه نفی آن و قطعا آن واقعیت اینقدر باارزش است که عامه مردم به وجود آن اعتماد کنند. چه جسمانی باشد چه طبق نظرات شما غیرجسمانی.
سلام
چرا اصرار دارید که معاد جسمانی است؟
قرآن خود صریح گفته که ما برای شما مثال میزنیم
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَآ أَنْهَارٌ مِّن مَّآءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَ أَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفّىً وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِى النَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعَآءَهُمْ
اگر برای شما فرقی نمیکنه گه انجا چه هست پس دیگر اصرار نکنید
اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است
یاحق
کدام برهان؟ من از شما طلب برهان عقلی کرده ام و شما یا به تاویل خلاف ظاهر نصوص استناد داشتید یا به تورات تحریف شده!
ما از شما برهان میخواهیم!!!
اگر برای معاد جسمانی دلیل محکمی وجود داشت از قرن ها قبل این دعوا ها بین اندیشمندان اسلامی شکل نمیگرفت
قبلا در یک تاپیکی راجع به حور عین بود ما با شما در این مورد بحث کردیم که سنخ تمام لذات بهشت از همان سنخ ارتباط با خالق است با تفاوت در مراتب.
آخرت دنیای مجدد نیست
قبلا هم عرض کردم که شهوت غیر از عقل است و همجواری آنان با هم عقلا در دنیا ممکن است نه جایی که دیگر در آن تکلیفی نیست
طبق سخن شما شهوت رانی در بهشت فرقی با ذکر و تقدیس ندارد و این غلط است
بله بعضی آیات مربوط به امکان معاد جسمانی است.و آیه دوم ربطی به مسائل معاد ندارد(الله نور).
آیه نور ربطی به معاد ندارد اما شیوه سخن گفتن خداوند را معلوم میکند که از سنخ تمثیل و استعاره است
«نور خداوند مانند چراغدانی است..»
به هر حال موضوع معاد جسمانی مورد اتفاق است فقط نوع جسم محل اختلاف است که آیا جسم عنصری استیا جسمی متناسب با احوال و شرایط قیامت،یعنی همان جسم اخروی که در آثار جناب ملا صدرا بیان شده است
بله مورد اتفاق است اما تعبدا و احتیاطا نه برهانا ، اگر برای معاد جسمانی دلیل محکمی وجود داشت از قرن ها قبل این دعوا ها بین اندیشمندان اسلامی شکل نمیگرفت
برفرض که در آخرت جسم هم باشد همه صحبت بروی جسم نیست بلکه به روی لذت است
قطعا شما قبول دارید که جسم دنیا در آخرت مطرح نیست و نیاز طبیعی در آن درکار نیست..درسته؟
خب وقتی موانع دنیا و احتیاجات طبیعی در کار نیست مشغولیت به غیر از ذکر و تقدیس چه توجیهی دارد؟خواهشا منطقی باشید
شما و دیگر دوستان فقط بر اساس ظاهر کلام قرآن میگویید که لذات جسمانی در بهشت نیز هست اما هیچ دلیل منطقی برای آن ندارید
تنها تکیه شما ظواهر کلام قران است که آن هم قابل تاویل است(براساس تدبر و تعقلی که خود قران دستور داده)
خب وقتی موانع دنیا و احتیاجات طبیعی در کار نیست مشغولیت به غیر از ذکر و تقدیس چه توجیهی دارد؟خواهشا منطقی باشید
ذکر و تقدیس به چه نحو؟
زبانی است؟ که شما معتقدید جسمی در کار نیست!
در این صورت آیات ذکر و تقدیس را چگونه تاویل می کنید؟
آیا روح مقدار و ابعاد دارد؟
ندارد؟
چگونه است؟
روح چگونه به ذکر و تقدیس مشغول می شود؟ اصلا مقصود شما از ذکر و تقدیس چیست؟
ذکر و تقدیس به چه نحو؟زبانی است؟ که شما معتقدید جسمی در کار نیست!
آیا روح مقدار و ابعاد دارد؟
ندارد؟
چگونه است؟
روح چگونه به ذکر و تقدیس مشغول می شود؟ اصلا مقصود شما از ذکر و تقدیس چیست؟
اگر جسم در کار باشد میشود مثل وضعیت عارفان در دنیا که در سجده اند و یا در قنوت..تا ابد با این تفاوت که موانع دنیا یعنی نیاز به طعام و نکاح آنجا مطرح نیست
و اگر جسمی در کار نباشد..میشود مانند ملائکه
به همین سادگی
در انجیل هم امده که بعد از مدتی همه بهشتیان به ملائکه تبدیل میشوند و آنجا نکاح نیست
چراباید این روایت تحریف شده باشد وقتی دلیل برایش داریم!
سخنان شهید مطهری اشکالات فراوان دارد
البته خود من هم تفکیک جسم و ماده و این گونه تفکیک ها را فعلا قبول ندارم
يـك سـؤ ال پـيـش مـى آيـد كـه اگـر مـاده بـا تمام خصوصيات باقى باشد، آن وقت چگونه مى تـوانـيـم آن نـظاماتى را كه در آنجا هست (از جمله نبودن پيرى و مرگ و فساد) را توجيه كنيم ؟ قـدمـا مـيان ماده و جسم تفكيك مى كردند و مى گفتند: جسم عبارت است از آن حقيقتى كه اين ابعاد را ايـجاد مى كند. ماده يك حقيقتى است كه از آن مخفى تر و مستورتر است و با تجزيه نمى شود آن را بـه دسـت آورد بـلكه وجود آن را با دليل عقل كشف مى كنيم.
ما اصلا این تفکیک ها را قبول نداریم یا اگر هم قبول داشته باشیم کاری به این مسائلی که برخی از فلاسفه مطرح می کنند و فی کل واد یهیمون هستند نداریم
ما می گوییم معاد آخرت جسمانی است اما نقایص جسم برای مومنین وجود ندارد! مثلا کفار در آیات داریم که بدن اینها می سوزد و پوست ها از بین می رود و بعد مجددا پوست می رود! خوب این زوال طبق همین چیزی که می گویند برای کفار وجود دارد اما خداوند مجددا پوست می آورد و ... در حالی که اگر قرار بود برای اینکه بگوییم زوال نیست بگوییم معاد با جسم عنصری نیست،خوب در عذاب کفار هم به مشکل بر می خوریم و باز باید مثل معتقدین به معاد روحانی این دسته آیات را هم تاویل کنیم!
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا
اما مثلا حضرت ابراهیم بدنش حتی در همین دنیا هم نمی سوزد اما کفار در آخرت بدنهایشان می سوزد! در حالی که صفت جسم و مقتضای ماده بودن این است که بدن ابراهیم در دنیا بسوزد اما نمی سوزد
مثلا ما الان جسم داریم یا نداریم؟ خوب صفت نقص جسم زوال است و به پیری می رود،یعنی جسم و بدن من و شما با گذر زمان دچار پیری و فرسودگی می شود و صفت جسم همین است،اما خوب مثلا امام زمان تا یک میلیون سال دیگر هم ظهور نکنند ایشان پیر می شوند؟ قطعا نه جسم ایشان این نقص را ندارد! یا مثلا داریم اگر کسی چهل روز غسل جمعه انجام دهد بدنش در قبر نمی پوسد و بزرگانی هم بوده که این اتفاق برای آنها افتاده و بدن آنها در قبر از بین نرفته در حالی که آقایان می گویند صفت جسم زوال است اما در قبر برای آنها زوالی نیست!
یا مثلا همان حضرت آدم که پس از خلق مادی خداوند به او فرمود در بهشت داخل شو نه گرسنه می شوی و نه تشنه اما او با بدن مادی بود اما پس از خوردن میوه ممنوعه هم گرسنه می شد و هم تشنه
و ...
در کل این مسائل اینگونه نیست که زوال و خوردن و آشامیدن و ... جز ویژگی ذاتی جسم باشند که اگر دیگر زوال نبود جسم نیست یا مثلا اگر بدن زیر خاک نپوسید این دیگر بدن نیست!
اما ادامه ی سخن: مثلا در قرآن به طلا و ابریشم در بهشت وعده داده شده است. طلا و ابریشم ذاتشان ماده است اگر قرار است طلا و ابریشم در بهشت باشند ولی ماده نباشند که دیگر طلا و ابریشم نیستند.
خوب کی گفته است که طلا و ابریش که ماده است در بهشت مادی نیست؟ ما معتقد به معاد جسمانی عنصری هستیم فقط می گوییم برخی صفاتی که ذاتی ماده نیست مثل ذوال وجود ندارد و ...
اما در باب دلیل نقلی قبلا سخنانی گفتیم که دیگر آنها را تکرار مکررات نمی کنیم اما یک نکته ای که اضافه کنم این که: در قرآن زینت ها و نعمت های دنیا در تقابل با آخرت بیان شده اند یعنی گفته شده که اینها زینت های دنیا هستند ولی آخرت در نزد پروردگارت است. نگفته است که علاوه بر زینت های دنیا در آخرت چیزهای بهتر هم هست بلکه آنها را در تقابل با آخرت بیان کرده است. بنابراین نعمات دنیا و آخرت گرچه با هم تشابه دارند اما در تقابل با هم قرار دارند.
اصلا تقابلی نیست بلکه بسیار تاکید شده که این زینت دنیا با صفت فنا را می بینید جوگیر نشوید این فانی را بگیرید در آخرت بهتر و غیر فانی آن وجود دارد و آخرت هم بهتر است و هم فانی نیست یعنی نقص هایی که اینجا دارد آنجا برای شما ندارد
وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ
وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ
تَبَارَكَ الَّذِي إِن شَاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِّن ذَٰلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورًا زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَٰلِكُمْ ۚ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِمحبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست.
بگو: «آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این (سرمایههای مادی)، بهتر است؟» برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کردهاند، (و از این سرمایهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده میکنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایی است که نهرها از پایِ درختانش میگذرد؛ همیشه در آن خواهند بود؛ و همسرانی پاکیزه، و خشنودی خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امورِ) بندگان، بیناست.
ما از شما برهان میخواهیم!!!
عجب!!! شما خلاف ظاهر معنا می کنید ما باید برهان عقلی بیاوریم که چرا شما خلاف ظاهر برداشت می کنید؟!!
ما معتقدیم که عقل از درک خیلی از موارد عاجز است مثلا از درک مناطات و فلسفه احکام که چرا نماز صبح دو رکعت است اما نماز مغرب سه رکعت و یا مباحث مربوط به جزئیات معاد!
پس اگر شما برهانی نداشته باشید که من از شما طلب برهان کردم و ارائه نکردید ما می مانیم و ظاهر آیات که معاد جسمانی را ثابت می کند.
آخرت دنیای مجدد نیست
قبلا هم عرض کردم که شهوت غیر از عقل است و همجواری آنان با هم عقلا در دنیا ممکن است نه جایی که دیگر در آن تکلیفی نیست
طبق سخن شما شهوت رانی در بهشت فرقی با ذکر و تقدیس ندارد و این غلط است
ممکن است شهوت غیر عقل باشد اما شهوت می تواند در راستای عقل قرار گیرد و اگر بر مومن کنترل شهوت در راستای عقل ملکه شد دیگر در بهشت با اینکه تکلیفی نیست وجود شهوت منافی نبود تکلیف نیست (هر چند که ممکن است شهوتی هم نباشد و شهوت جز نقایصی باشد که از جسم مرتفع می شود)
در ضمن سخن ما از شهوت رانی نبود سخن از این بود که قرآن می فرماید
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
آیه تاکید دارد که اینکه بین همسر مودت و رحمت و آرامش وجود دارد که خداوند آن را قرار داده از آیات خداست.
و اگر بر مومن کنترل شهوت در راستای عقل ملکه شد دیگر در بهشت با اینکه تکلیفی نیست وجود شهوت منافی نبود تکلیف نیست (هر چند که ممکن است شهوتی هم نباشد و شهوت جز نقایصی باشد که از جسم مرتفع می شود)
در ضمن سخن ما از شهوت رانی نبود سخن از این بود که قرآن می فرماید
ما هم همین را از شما میخواستیم بشنویم
اگر در بهشت شهوت باشد لاجرم باید تکلیف هم باشد و اگر نباشد پس لذات روحانی اند نه جسمانی
اصلا تقابلی نیست بلکه بسیار تاکید شده که این زینت دنیا با صفت فنا را می بینید جوگیر نشوید این فانی را بگیرید در آخرت بهتر و غیر فانی آن وجود دارد و آخرت هم بهتر است و هم فانی نیست یعنی نقص هایی که اینجا دارد آنجا برای شما ندارد
خیر
چنین قیدی که همین نعمت های دنیا در آخرت بصورت جاودانه وجود دارد ... در آیه زین للناس .. نیست
بلکه تاکید بروی سزانجام نیک است بقیه آیات وصف است که در ایات دیگر صریحا به تمثیلی بودن آن اشاره شده
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَآ أَنْهَارٌ مِّن مَّآءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَ أَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفّىً وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِى النَّارِ وَسُقُواْ مَآءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعَآءَهُمْ
ما هم همین را از شما میخواستیم بشنویم
اگر در بهشت شهوت باشد لاجرم باید تکلیف هم باشد و اگر نباشد پس لذات روحانی اند نه جسمانی
ما که گفتیم می تواند شهوت باشد و تکلیف نباشد چون کسی وارد بهشت می شود که شهوت را تحت سیطره عقل قرار داده باشد
یک مثال بزنم
شما می گویید بالاترین لذت بهشت تقدیس و تسبیح است حالا با زبان یا با هر چیز دیگر
خوب من می گویم شخصی می خواهد به بهشت برود و نعوذ بالله خدا را تقدیس و تسبیح ننماید بلکه برای او شریک قائل شود،در اینباره چه می گویید؟ جوابی که می دهید عینا مشابه جوابی است که مربوط به شهوات خواهد بود! اگر بگویید چنین کسی وارد بهشت نمی شود من هم می گوید کسی که دنبال صرف شهوات باشد وارد بهشت نمی شود!
اگر بگویید امکان وقوعی ندارد ما هم می گوییم در بهشت امکان اینکه شهوت (در صورتی که باشد) بر خلاف عقل باشد نیست!
اصلا فرض هم بگیریم شهوت نباشد باز چه ارتباطی دارد که معاد روحانی است؟ شهوت مگر صفت ذاتی جسم است؟ جسم هست بدون اینکه شهوت باشد!مثلا افرادی هستند که یک نوع بیماری دارند که اصلا شهوت به معنای میل جنسی در آنها وجود ندارد، آیا آنها روح هستند و جسم ندارند ؟!!!!
خیر
چنین قیدی که همین نعمت های دنیا در آخرت بصورت جاودانه وجود دارد ... در آیه زین للناس .. نیست
بلکه تاکید بروی سزانجام نیک است بقیه آیات وصف است که در ایات دیگر صریحا به تمثیلی بودن آن اشاره شده
آیه اول می گوید شهوات از نساء و ... برای مردم جلوه داده شده است سپس در آیه بعد می گوید می خواهید بهتر از اینها را خبر دهم ازواج مطهره ای که در آخرت وجود دارد از این علاقه و وابستگی به زندگی زودگذر دنیا بهرت است،معنای ظاهری آیه همان چیزی است که من برداشت می کنم در مورد تمثیل بودن هم توضیح دادم در همین تاپیک که مثل الجنه به معنای این است توصیف بهشتی که وعده داده شده چنین است و مثل اینجا به معنای توصیف است نه مثل به معنای اینکه این وعده های بهشت تمثیل است و حقیقت ندارد و مثلا برای فریب مردم وعده به باغ دادم اما منظورم چیز دیگری بود نعوذ بالله!
برای مردم جلوه داده شده است سپس در آیه بعد می گوید می خواهید بهتر از اینها را
همین که آمده بهتر از این ها .. یعنی غیر از اینها .. نشان به این نشان که وابستگی به دنیا حاصلش عذاب است لذا از نظر ماهوی تقابل دارند
در هیج یک از آیات معاد نیامده انچه که در دنیا میخواهید در اخرت برای شما ذخیره شده ... بلکه اشاره به بهتر بودن دارد
مثل اینجا به معنای توصیف است نه مثل به معنای اینکه این وعده های بهشت تمثیل است و حقیقت ندارد و مثلا برای فریب مردم وعده به باغ دادم اما منظورم چیز دیگری بود نعوذ بالله!
خیر مَثل به معنی توصیف نیست آیات دیگر تصدیق دارند که مثل یعنی همان تمثیل و استعاره
اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ
مثل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشهاى و آن شیشه همچون ستارهاى تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر بركت زیتون بر افروخته است
من هم می گوید کسی که دنبال صرف شهوات باشد وارد بهشت نمی شود!
همینطوره و سخن ما هم همین است
لذا باید آیاتی مثل تشتهی النفس و تلذ العین را تفسیز معنوی کرد نه شهوانی
اصلا فرض هم بگیریم شهوت نباشد باز چه ارتباطی دارد که معاد روحانی است؟ شهوت مگر صفت ذاتی جسم است؟ جسم هست بدون اینکه شهوت باشد!مثلا افرادی هستند که یک نوع بیماری دارند که اصلا شهوت به معنای میل جنسی در آنها وجود ندارد، آیا آنها روح هستند و جسم ندارند ؟!!!!
ما هم در اولین پست همین را گفتیم
که اگر در بهشت جسمی هم باشد لزوما به معنای لذات جسمانی و نیازهای طبیعی دنیا نیست لذا در بهشت یک لذت است آن هم لذت عبادت و زضوان الهی
و به انجیل هم اشاره کردیم که برای بهشتیان بدن قائل است اما لذات بدنی خیر که شما گفتید انجیل تحریف شده حال آنکه خود شما هم این مطلب را غیر عقلی نمیدانید
سلام علیکم
ابتدا این نکته را بگویم که بیش از این بحث کردن با شما کاربر گرامی و محترم جدل است، این سوال شما توسط فلاسفه بحث شده و بارها در طول تاریخ شبهه شده و مفسران و متفکران و قرآن شناسان و علمای شیعه به اتفاق نظر آن رد کرده اند و پاسخ داده اند و برآن دلیل آورده اند ،
شما وقتی نمیخواهید بپذیرید نمی پذیرید! و ماهم قرار نیست شما را مجبور به پذیرش کنیم!!!
ما وقتی نظرکسانی که معتقدند معاد فقط روحانی است را در کنار نظرات تمام مفسران شیعه و اسلام شناسان که عمر خود را در تفکر و تدبر در قرآن گذرانده اند و میگویند معاد هم جسمانی است و هم روحانی است قرار میدهیم دلایل این بزرگواران را کاملا منطقی و عقلانی و مطابق آیات و روایات است می بینیم که دیگر جای شک و شبهه ای برایمان باقی نمی ماند و کاملا به این نتیجه میرسیم که معاد هم روحانی است و هم جسمانی
خیلی ازموضوعات به صراحت در آیات بیان شده است و نیاز به تاویل ندارد آیاتی هم که در این خصوص وجود دارد به کرات بزرگوران در این تاپیک برایتان بیان نمودند، حال شما میخواهید منکر نعمات بهشتی شوید که به صراحت در آیات آمده حرف دیگری است !
اگر جسم در ذات انسان مدخلیت داشت هیچگاه با مرگ ازهم جدا نمیشدند(مهم)
أَ یحَْسَبُ الْانسَانُ أَلَّن نجَّْمَعَ عِظَامَهُ ــ بَلىَ قَادِرِینَ عَلىَ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَه ؛ آیا انسان گمان می کند که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم ". سوره 75: القیامة
اگر به شما بدنی در آخرت بدهند که احتیاجات دنیا را نداشته باشد(ازجمله به اکل و شرب و نکاح) و همه چیز مهیا باشد برای لذت حقیقی یعنی عبادت خداوند...
چه ضرورتی میماند برای اینکه باز به دنبال آن امور بروید؟؟!!(برفرض اینکه وجود هم داشته باشند)
و اما به چند نکته دقت بفرمایید
1-بهشت مراتب و درجات دارد و اینگونه نیست که همه به محض ورود به بهشت به بالاترین مقام برسند!! هرکس برابر شان و منزلتی که در دینا کسب نموده از نعمات الهی بهره مند میشود و خوشا به سعادت آن کسی که به بالاترین مقام یعنی لذت درک خدا در آخرت برسد
2-لذت حقیقی در این است که پسندی آنچه را جانان پسندد! وقتی خداوند نعمات بهشتی را پاداش بندگانش قرارداه است و رضایتش در این است که بندگانش از این نعمات بهره مند شوند لذت حقیقی میشود بهره مندی از نعمات الهی که خداوند در اختیار بندگانش قرار میدهد ،یعنی لذت بردن از خشنودی و رضای خداوندی ،هرچه از دوست میرسد نیکوست!!
3-خداوند به صراحت در آیات الهی نعمات بهشتی را بیان نموده و جای هیچ شک و شبهه ای نیست
وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ
و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند ، مژده ده که ایشان را باغهایی خواهد بود که از زیر [ درختان ] آنها جویها روان است. هر گاه میوه ای از آن روزیِ ایشان شود ، می گویند: این همان است که پیش از این [ نیز ] روزیِ ما بوده و مانند آن [ نعمتها ] برای آنها آورده شود و در آنجا همسرانی پاکیزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند.
«فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقام »سوره ابراهیم آیه 47
«پس گمان مبر كه خدا وعدهاى را كه به پيامبرانش داده، تخلّف كند چرا كه خداوند قادر و انتقام گيرنده است »
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً ،سوره نسا آیه 122
«و كسانى كه ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، بزودى آن را در باغهايى از بهشت وارد مىكنيم...وعده حق خداوند است و كيست كه در گفتار و وعدههايش، از خدا صادقتر باشد؟» «كه آنچه به شما (درباره قيامت) وعده داده مىشود، يقيناً واقع شدنى است
«إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِع ،مرسلات آیه 7
در انجیل هم امده که بعد از مدتی همه در بهشت به ملایکه تبدیل میشوند و در آن خوردن و آشامیدن و نکاحی نیست
وقتی قرینه برای این جمله در خود قران داریم دیگر نمیتوانیم بگوییم این جمله جز اون بخش از انجیلی است که تحریف شده
ملاک ما انجیل نیست! و انجیل و توارات تحریف شده اند( اگر انجیل حقیقی در دست مسیحیان بود قانونا نباید کسی مسحیحی باشد! زیرا اگر کسی فرض از زمان حضرت عیسی (ع) تا کنون زنده بود و مسیحی واقعی بوه باشد قطعا باید اکنون مسلمان باشد و اگر غیر این باشد پس در زمان حضرت عیسی (ع) مسیحی واقعی نبوده است!!)
در آیات متعددی هم که بزرگوران تا کنون آورده اند این جمله ای که از انجیل( تحریف شده )بیان نمودید نیز به صراحت رد شده است، حال اینکه شما نمیخواهید بپذیرید این حرف دیگری است
خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
سلام
اگر جسم در ذات انسان مدخلیت داشت هیج وقت با مرگ از هم جدا نمیشدند..
العاقل بالشاره
آیا خداوندی که ساحت جسمانی ندارد از چیزی محروم است؟؟؟!!!مشکل ما با اینه که دنیا طلبیم
مشکل ما با جمله زیر استاگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است
طرفداران معاد جسمانی نمیخواند چون آسیه طالب خود خدا با شند..بهشت را هم میخواهند
به قولی هم خر و میخوایم هم خرمارو
در حالی که نمیشه
سلام بر شما گرامی .
کمی تند رفته اید وکمی در نگارش تان دقت نکرده اید .
موارد یاد شده رنگ قرمز زده شده است .
- توجه داشته باشید که بارخ داد مرگ بدن مادی از روح آدمی فاصله می گیرد وگرنه روح در هیچ یکی از مواطن بی بدن مناسب همان موطن نیست .
مثلا در برزخ با بدن مثالی ودر قیامت با جسم متناسب همان عالم است . ( اگر خواستید در این باب بشتر توضیح خواهم داد )
- بحث در باره انسان است که موجود ممکن الوجود است ونه خداوند که موجود واجب الوجود است ( ا زقیاسش خنده آمد خلق را ....)
- بحث دنیا طلبی یک بحث اخلاقی است ولی فعلا بحث ما فلسفی وکلامی است ونه اخلاقی !!
- این جمله استاد : اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است .
حق است ولی دلیل بر نفع ادعای شما نیست .
- آیا می دانی جناب آسیه چه گفت ؟
گفت : رب ابنی عندک بیتا فی الجنه = خدا یا برایم در نزد خود خانه ی در بهشت بساز .
طبق این آیه او (آسیه) نیز هم طالب عندیت شد وهم طالب خانه ی در بهشت . منافاتی ندارد .